پيروي از خدا و پيروي از رسول
چرا خدا امر به پيروي از رسول داده است؟ چرا به ما امر ميكند كه به رسول ايمان بياوريم و چرا خدا پيامبر را پيامبر ناميده است؟ آيا اطاعت از رسول به معناي اطاعت از قرآن است يا به معناي اطاعت از كتب حديث ؟ آيا خدا به ما دستور داده است از كتبي كه سخنان آن به پيامبر نسبت داده شده است پيروي كنيم؟ اگر كسي از شما پرسيد پيامبرتان كيست و چي گفته است شما به او چه جوابي ميدهيد؟ اگر از شما پرسيدند يكتاپرستي چيست شما در جواب كدامين سخن پيامبر را ذكر خواهيد كرد؟ اگر از شما پرسيدند نظر پيامبر شما راجع به پيامبر عيسي چيست شما چه جوابي خواهيد داد؟ اگر از شما پرسيدند كدامين كتاب سخنان پيامبر شماست شما كدام كتاب را به او معرفي ميكنيد كتاب قرآن يا كتب حديث ؟
نزديك به يك قرن بعد از مرگ پيامبر شروع به نوشته شدن كتابهايي به اسم كتب حديث شد . مسلمانان كتاب قرآن را ناكافي دانسته و شروع به جمع آوري ساير گفته هاي پيامبر كردند غافل از اينكه پيامبر خود از قرآن پيروي ميكرد و يكي از دلايل موفقيت پيامبر هم همين بود. مسلمانان آمدند گفتند كه حديث و سنت تشريح كننده قرآن است به اين طريق هرجا كه قرآن با پيشفرضهاي ذهني آنان نميخواند با چند حديث آن را تطبيق ميدادند. چندي بعد از پيامبر عده اي گفتند پيامبر سايه نداشت عده اي ديگر گفتند تمام دنيا و ماوراء آن بخاطر پيامبر ساخته شده است. عده اي ديگر عرض كردند كه پيامبر از چهار طرف ميديد و با چشمهاي باز ميخوابيد عده اي ديگر گفتند كه پيامبر در يك روز 700 يهودي را به قتل رساند و ... .
آخرين خطبه پيامبر در حضور هزاران نفر انجام شد و اين خطبه به چندين حالت مختلف در تاريخ نقل شده است. عده اي گفتند كه پيامبر گفته من دو چيز براي شما باقي ميگذارم و آن هم كتابي و عترتي است و اگر به آندو متمسك شويد منحرف نخواهيد شد. عده دومي گفتند كه پيامبر گفته من دو چيز براي شما باقي ميگذارم و آن هم كتابي و سنتي است و اگر به آندو متمسك شويد منحرف نخواهيد شد. عده اي ديگر گفتند كه پيامبر گفته من يك چيز براي شما باقي ميگذارم و آن هم كتابي است و اگر به آن متمسك شويد هيچوقت منحرف نخواهيد شد. حال شما ميبينيد كه حرف پيامبر در حضور هزاران نفر به سه حالت مختلف و متضاد به ما رسيده است و هر فرقه اي براي خود يكي را انتخاب كرده است.اين در حالي است كه در اكثر احاديث ديگر دو يا سه نفر ديگر حضور داشته اند ولي اين يكي هزاران نفر حضور داشته اند ولي باز هم با وجود اينكه هزاران نفر حرف پيامبر را شنيدند ولي در تاريخ به سه طريق مختلف و متضاد به ما رسيده است. اين براي ما ثابت ميكند كه اكثر احاديث ديد گردآورندگان حديث را نشان ميدهد و بيشتر سياسي است. هزاران نفر نتوانستند يك حرف پيامبر را سالم براي ما منتقل كنند زيرا كه كتب حديث از شايعات گرد آوري شده است و بيشتر ديد مردم قرن دوم و سوم هجري نسبت به دين را نشان ميدهد و اين همان دين آبا و اجدادي است. جالب اين است كه شكل سوم حديث را هيچكدام ار فرقه ها ذكر نميكنند زيرا كه شكل سوم فقط قرآن را توصيه ميكند و فرقه هاي مادرزادي را زير سوال ميبرد.
تا زماني كه كتب حديث در ميان مسلمين شايع نشده بود به پيشرفتهاي خوبي رسيدند و در علوم روز دست آوردهاي جديدي كسب كردند اما از زماني كه تقليد شروع شد و جايي براي فكر كردن روي قرآن نماند مسلمانان در نتيجه رو به دستنوشته هاي راويان حديث آوردند و قدرت علمي آنان يواش يواش رو به زوال نهاد به طوريكه هر قومي به آنان حمله ميكرد از آنطرف كشور خارج ميشد.
خداي مهربان در جاي جاي قرآن به صور مختلف دستور داده است كه از خدا و رسول پيروي كنيد همچون "اطيعوا الله و رسوله" . عده اي آمدند گفتند كه خدا خودش دستور به پيروي از كتب حديث و سنت داده است زيرا كه خدا خودش ميفرمايد از خدا و رسول اطاعت كنيد. زيرا قرآن مال خداست و كتب حديث و سنت هم مال رسول است و هر جاي كتب حديث با قرآن متضاد بود ما دورش مي اندازيم.
مشكل اينجاست كه پيروان حديث فكر ميكنند قرآن نماينده خداست و كتب حديث هم نماينده رسول است. در اينجا 40 دليل را ذكر ميكنم كه ثابت ميكنند پيروي از رسول يعني پيروي از قرآن .
1- خدا و رسول
خداي مهربان در سوره توبه آيه يكم ميفرمايد:
[9:1] براءة من الله ورسوله الى الذين عهدتم من المشركين
[9:1] در اين اتمام حجتي است از جانب خدا و رسولش به مشركاني كه با شما پيمان مي بندند.
خدا ميفرمايد برائت از طرف خدا و رسولش و اسم خدا را همراه اسم رسول ذكر ميكند. در حالي كه خدا سوره توبه را ساخته نه رسول. پس چرا خدا ميگويد برائت از طرف خدا و رسولش؟ اگر به گفته پيروان حديث باشد بايد ميگفت برائتي از طرف خدا زيرا كه سوره مال خداست .
اما واقعيت اين است كه خدا سوره را ساخته و رسول آن را به مردم ابلاغ ميكند. در واقع ما علي الرسول الا البلاغ المبين. رسول پيام خدا را ميرساند. همانطور كه ميدانيد قرآن پيام خداست. اما مشركان زمان پيامبر ميگفتند كه اين را محمد ساخته است. در واقع اين نشان ميدهد كه آنان رسول را با قرآن ميشناختند. همه حرفشان از پيام جديدي بود كه او آورده بود. خدا كه خودش پايين نيامده تا قرآن را به مردم ابلاغ كند. بلكه اين وظيفه بر عهده رسول است. در واقع اينكه خدا فرموده اطيعوالله و اطيعوالرسول به معناي دو اطاعت موازي نيست. زيرا كه پيام رسول همان پيام خداست زيرا رسول وظيفه ديگري غير از آن ندارد. اما پيروان حديث بين پيام خدا و پيام رسول تفرقه انداخته اند بطوريكه قرآن را به خدا و كتب حديث را به رسول نسبت داده اند. به اين طريق خدا حرفي ميزند و رسول حرفهايي ديگر.
چرا خدا امر به پيروي از رسول داده است؟ چرا به ما امر ميكند كه به رسول ايمان بياوريم و چرا خدا پيامبر را پيامبر ناميده است؟ آيا اطاعت از رسول به معناي اطاعت از قرآن است يا به معناي اطاعت از كتب حديث ؟ آيا خدا به ما دستور داده است از كتبي كه سخنان آن به پيامبر نسبت داده شده است پيروي كنيم؟ اگر كسي از شما پرسيد پيامبرتان كيست و چي گفته است شما به او چه جوابي ميدهيد؟ اگر از شما پرسيدند يكتاپرستي چيست شما در جواب كدامين سخن پيامبر را ذكر خواهيد كرد؟ اگر از شما پرسيدند نظر پيامبر شما راجع به پيامبر عيسي چيست شما چه جوابي خواهيد داد؟ اگر از شما پرسيدند كدامين كتاب سخنان پيامبر شماست شما كدام كتاب را به او معرفي ميكنيد كتاب قرآن يا كتب حديث ؟
نزديك به يك قرن بعد از مرگ پيامبر شروع به نوشته شدن كتابهايي به اسم كتب حديث شد . مسلمانان كتاب قرآن را ناكافي دانسته و شروع به جمع آوري ساير گفته هاي پيامبر كردند غافل از اينكه پيامبر خود از قرآن پيروي ميكرد و يكي از دلايل موفقيت پيامبر هم همين بود. مسلمانان آمدند گفتند كه حديث و سنت تشريح كننده قرآن است به اين طريق هرجا كه قرآن با پيشفرضهاي ذهني آنان نميخواند با چند حديث آن را تطبيق ميدادند. چندي بعد از پيامبر عده اي گفتند پيامبر سايه نداشت عده اي ديگر گفتند تمام دنيا و ماوراء آن بخاطر پيامبر ساخته شده است. عده اي ديگر عرض كردند كه پيامبر از چهار طرف ميديد و با چشمهاي باز ميخوابيد عده اي ديگر گفتند كه پيامبر در يك روز 700 يهودي را به قتل رساند و ... .
آخرين خطبه پيامبر در حضور هزاران نفر انجام شد و اين خطبه به چندين حالت مختلف در تاريخ نقل شده است. عده اي گفتند كه پيامبر گفته من دو چيز براي شما باقي ميگذارم و آن هم كتابي و عترتي است و اگر به آندو متمسك شويد منحرف نخواهيد شد. عده دومي گفتند كه پيامبر گفته من دو چيز براي شما باقي ميگذارم و آن هم كتابي و سنتي است و اگر به آندو متمسك شويد منحرف نخواهيد شد. عده اي ديگر گفتند كه پيامبر گفته من يك چيز براي شما باقي ميگذارم و آن هم كتابي است و اگر به آن متمسك شويد هيچوقت منحرف نخواهيد شد. حال شما ميبينيد كه حرف پيامبر در حضور هزاران نفر به سه حالت مختلف و متضاد به ما رسيده است و هر فرقه اي براي خود يكي را انتخاب كرده است.اين در حالي است كه در اكثر احاديث ديگر دو يا سه نفر ديگر حضور داشته اند ولي اين يكي هزاران نفر حضور داشته اند ولي باز هم با وجود اينكه هزاران نفر حرف پيامبر را شنيدند ولي در تاريخ به سه طريق مختلف و متضاد به ما رسيده است. اين براي ما ثابت ميكند كه اكثر احاديث ديد گردآورندگان حديث را نشان ميدهد و بيشتر سياسي است. هزاران نفر نتوانستند يك حرف پيامبر را سالم براي ما منتقل كنند زيرا كه كتب حديث از شايعات گرد آوري شده است و بيشتر ديد مردم قرن دوم و سوم هجري نسبت به دين را نشان ميدهد و اين همان دين آبا و اجدادي است. جالب اين است كه شكل سوم حديث را هيچكدام ار فرقه ها ذكر نميكنند زيرا كه شكل سوم فقط قرآن را توصيه ميكند و فرقه هاي مادرزادي را زير سوال ميبرد.
تا زماني كه كتب حديث در ميان مسلمين شايع نشده بود به پيشرفتهاي خوبي رسيدند و در علوم روز دست آوردهاي جديدي كسب كردند اما از زماني كه تقليد شروع شد و جايي براي فكر كردن روي قرآن نماند مسلمانان در نتيجه رو به دستنوشته هاي راويان حديث آوردند و قدرت علمي آنان يواش يواش رو به زوال نهاد به طوريكه هر قومي به آنان حمله ميكرد از آنطرف كشور خارج ميشد.
خداي مهربان در جاي جاي قرآن به صور مختلف دستور داده است كه از خدا و رسول پيروي كنيد همچون "اطيعوا الله و رسوله" . عده اي آمدند گفتند كه خدا خودش دستور به پيروي از كتب حديث و سنت داده است زيرا كه خدا خودش ميفرمايد از خدا و رسول اطاعت كنيد. زيرا قرآن مال خداست و كتب حديث و سنت هم مال رسول است و هر جاي كتب حديث با قرآن متضاد بود ما دورش مي اندازيم.
مشكل اينجاست كه پيروان حديث فكر ميكنند قرآن نماينده خداست و كتب حديث هم نماينده رسول است. در اينجا 40 دليل را ذكر ميكنم كه ثابت ميكنند پيروي از رسول يعني پيروي از قرآن .
1- خدا و رسول
خداي مهربان در سوره توبه آيه يكم ميفرمايد:
[9:1] براءة من الله ورسوله الى الذين عهدتم من المشركين
[9:1] در اين اتمام حجتي است از جانب خدا و رسولش به مشركاني كه با شما پيمان مي بندند.
خدا ميفرمايد برائت از طرف خدا و رسولش و اسم خدا را همراه اسم رسول ذكر ميكند. در حالي كه خدا سوره توبه را ساخته نه رسول. پس چرا خدا ميگويد برائت از طرف خدا و رسولش؟ اگر به گفته پيروان حديث باشد بايد ميگفت برائتي از طرف خدا زيرا كه سوره مال خداست .
اما واقعيت اين است كه خدا سوره را ساخته و رسول آن را به مردم ابلاغ ميكند. در واقع ما علي الرسول الا البلاغ المبين. رسول پيام خدا را ميرساند. همانطور كه ميدانيد قرآن پيام خداست. اما مشركان زمان پيامبر ميگفتند كه اين را محمد ساخته است. در واقع اين نشان ميدهد كه آنان رسول را با قرآن ميشناختند. همه حرفشان از پيام جديدي بود كه او آورده بود. خدا كه خودش پايين نيامده تا قرآن را به مردم ابلاغ كند. بلكه اين وظيفه بر عهده رسول است. در واقع اينكه خدا فرموده اطيعوالله و اطيعوالرسول به معناي دو اطاعت موازي نيست. زيرا كه پيام رسول همان پيام خداست زيرا رسول وظيفه ديگري غير از آن ندارد. اما پيروان حديث بين پيام خدا و پيام رسول تفرقه انداخته اند بطوريكه قرآن را به خدا و كتب حديث را به رسول نسبت داده اند. به اين طريق خدا حرفي ميزند و رسول حرفهايي ديگر.
2- شاعر
مشركين پيامبر را با قرآن ميشناختند و الا قبلا كه خيلي او را در كوچه و بازار ميديدند. به خاطر قرآن بود كه به او ميگفتند شاعر ديوانه . مشركان ميگفتند قرآن سحر و جادوي پيامبر است نميگفتند كه حديث هاي او به جز قرآن سحر و جادوست. نزديك به 332 جمله اساسي قرآن با قل شروع ميشود و خدا به پيامبر دستور ميدهد كه اين را بگو و پيامبر محمد هم همانها را ميگفت و اينها بهترين جملاتي است كه پيامبر ميتوانسته گفته باشه و پيروي از رسول يعني همين. يعني پيروي از قرآن. زيرا كه مشركين اصلا قبول نداشتند كه اين كتاب از طرف خداست پس به او ميگفتند كه محمد شاعر ديوانه است.
اگر واقعا و الله وكيلي كسي ميخواهد از رسول پيروي كنيد من چندين سخن پيامبر در قرآن را كه با قل شروع ميشود را ذكر ميكنم و شما از آن پيروي كنيد و اين بهترين حرفي است كه پيامبر محمد ميتوانست زده باشد.
[112:1] اعلام كن: "اوست يگانه و تنها خدا.
[112:2] "خداي مطلق.
[112:3] "هرگز نزاده و هرگز زاييده نشده است.
[112:4] "احدي همتاي او نيست."
3- حديث پيامبر را اذيت ميكند
واقعيت اين است كه كاتبان حديث پيش مردم ميرفتند و ميگفتند كه پيامبر چي گفته است ؟ و اين در حالي بود كه دويست سال و حتي بيشتر با پيامبر اختلاف زماني داشتند. مثل اين است همين حالا كسي بيايد از شما بپرسد در زمان قاجار چه خبر بود!!
راويان حديث پيش فرد ميرفتند و او هم با ذكر سلسله مراتب پدر مادري خود جمله اي ميگفت و او را به پيامبر نسبت ميداد و اين دقيقا مثل قصه هاي قديمي است كه نسل به نسل از مادر بزرگ و پدربزرگهايمان به ما رسيده است و تقريبا چيزي شبيه به نصيحت و افسانه.
خداي مهربان صراحتا اعلام ميدارد كه در خانه پيامبر به حديث نپردازيد زيرا حديث او را اذيت ميكند.
[33:53] يايها الذين اءمنوا لا تدخلوا بيوت النبي الا ان يؤذن لكم الى طعام غير نظرين انه ولكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا ولا مستءنسين لحديث ان ذلكم كان يؤذي النبي فيستحي منكم والله لا يستحي من الحق واذا سالتموهن متعا فسءلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم وقلوبهن وما كان لكم ان تؤذوا رسول الله ولا ان تنكحوا ازوجه من بعده ابدا ان ذلكم كان عند الله عظيما
[33:53] اي كساني كه ايمان داريد، به منازل پيامبر وارد نشويد مگر آنكه براي خوردن غذا اجازه داشته باشيد و نبايد او را به چنين دعوتي وادار كنيد. اگر دعوت شديد، مي توانيد وارد شويد. هنگامي كه غذا خورديد، برويد؛ او را با صحبت هاي طولاني مشغول نكنيد. اين كار پيامبر را آزار مي داد و او خجالت مي كشيد كه به شما بگويد، اما خدا از حقيقت شرم ندارد. اگر لازم شد از زنان او چيزي بخواهيد، از پشت حايلي از آنها سئوال كنيد. اين براي قلب هاي شما و قلب هاي آنها منزه تر است. باعث ناراحتي رسول خدا نشويد. پس از او با زنانش ازدواج نكنيد، زيرا اين از نظر خدا گناهي بزرگ خواهد بود.
4- تكذيب پيامبر
تكذيب پيامبر به معناي تكذيب قرآن است. مشركين كه پيامبر را قبول نداشتند به خاطر پيام قرآن بود.
[34:34] وما ارسلنا في قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كفرون
[34:34] هر بار که هشداردهنده اي براي جامعه اي فرستاديم، پيشوايان آن جامعه گفتند: "ما پيامي را که با تو فرستاده شده است، تکذيب مي کنيم."
5- حق و باطل
خداي مهربان ميفرمايد "اطيعوا الرسول" نه "اطيعوا محمد" .
و اين به آن دليل است كه پيام پيامبر بايد اطاعت شود نه مسائل شخصي او. در اوايل سوره محمد خداي مهربان به طور بسيار جالبي اعلام ميدارد كه حق چيست و باطل چيست!
[47:1] کساني که ايمان نمي آورند و از راه خدا بازمي دارند، او اعمالشان را باطل مي کند.
[47:2] كساني كه ايمان دارند و اعمال پرهيزكارانه انجام مي دهند و به آنچه بر محمد نازل شد- كه حقيقتي است از جانب پروردگارشان- ايمان مي آورند، او گناهانشان را مي بخشد و به آنها رضايت خاطر عطا مي كند.
[47:3] زيرا کساني که ايمان نياوردند از باطل پيروي مي کنند، ولي کساني که ايمان آوردند از حقيقتي که از جانب پروردگارشان آمده است، پيروي مي کنند. خدا اين چنين آنها را براي مردم مثال مي زند.
همانطور كه ميبينيد در اين سوره كه اتفاقا اسم سوره محمد است سه خصوصيت براي مومنان ذكر شده است و آن اين است :
الف - كساني كه ايمان دارند و
ب- اعمال پرهيزكارانه انجام مي دهند و
ج- به آنچه بر محمد نازل شد ايمان مي آورند
و در ادامه ميفرمايد كه اين حق است از طرف خدا. و جالب اين است كه در آيه بعدي ميفرمايد كافرين از باطل پيروي ميكنند. در واقع خداي مهربان اعلام ميدارد كه از آنچه كه بر محمد نازل شده است پيروي كنيد و اين دقيقا همان پيروي از رسول است.
6- پيروي از خدا و پيروي از رسول
زماني كه خدا ميفرمايد "اطيعوالله و اطيعوا الرسول" پيروان حديث انتظار دارند كه خدا يك منبع داشته باشد و رسول هم منابعي ديگر داشته باشد.به همين خاطر زماني كه به آنان ميگوييد از حديث پيروي نكنيد فورا در جواب ميگويند كه مگر خدا نگفته اطيعوا الرسول. بعد ميگويند كه پس شما كه از كتب حديث پيروي نميكنيد رسول را رد كرده ايد.!!!! غافل از اينكه پيروي از رسول يعني پيروي از قرآن. كسي كه از قرآن پيروي كند در واقع و صددرصد از رسول پيروي ميكند.
من چند مثال را از خود قرآن در اين رابطه ذكر ميكنم :
مثال يك :
خداي قادر توانا در سوره مجادله ابتدا يك سري احكام راجع به طلاق ذكر ميكند و سپس در آيه چهارم بيان ميدارد كه اين احكام براي كساني است كه به خدا و رسول ايمان دارند و در ادامه ميفرمايد اين حدود خداست و بايد اجرا شود و در آيه بعدش در ادامه ميگويد كه كساني كه حدود خدا را اجرا نكنند با خدا و رسول جنگيده اند.
همانطور كه ميبنييم احكام را خود خدا بيان ميكند و سپس ميگويد كه اين احكام براي كساني است كه به خدا ورسول ايمان دارند و در ادامه ميفرمايد كه كساني كه اين احكام را اجرا نكنند با خدا و رسول جنگيده اند. همانطور كه ميبينيد همه اش راجع به خود قرآن است و از كتب حديث حرفي به ميان نيامده است.
مثال دو :
در سوره طلاق خداي مهربان ابتدا احكام را بيان ميدارد سپس در 65:11 اعلام ميدارد كه اين آيات خداست كه رسول بيان ميدارد و در واقع به اين طريق اعلام ميدارد كه رسول نماينده خداست و شما بايد از رسول اطاعت كنيد زيرا كه خدا از طريق رسول احكامش را بيان ميدارد.
7- خدا از غيبت خوشش نميايد
پيروان حديث پشت سر پيامبر حرف ميزنند و هزاران تهمت و حرف براي او درست ميكنند بطوريكه ميگويند او سايه نداشت و توانايي جنسي او برابر با سي مرد است و تمام دنيا براي او آفريده شده است و... خدا آنان را از اين كار نهي فرموده :
[58:9] اي كساني كه ايمان آورده ايد، اگر مجبور شديد كه مخفيانه مشورت كنيد، نبايد براي گناه كردن، ستمگري و نافرماني از رسول مشورت كنيد. بايد در جهت پرهيزكاري و تقوا با يكديگر مشورت كنيد. هيبت و حرمت خدا را ارج نهيد، يكتايي كه نزد او احضار خواهيد شد.
[58:10] توطئه مخفيانه ايده شيطان است كه مي خواهد از اين طريق به كساني كه ايمان آوردند، صدمه بزند. اگرچه، او نمي تواند برخلاف خواست خدا به آنها آسيبي برساند. مؤمنان بايد به خدا اعتماد كنند.
8- وظيفه پيامبر
پيامبر بدون قرآن هم ميبايست به يكتاپرستي دعوت ميكرد زيرا يكتاپرستي يك عمل است نه حرف. بايد پاشد و يكتاپرست شد در مرحله عمل نه حرف. در واقع خود پيامبر محمد درك كرده بود كه اين بتها فايده اي ندارند هنوز بيش از چند آيه نازل نشده بود كه خدا او را به تبليغ يكتاپرستي دعوت ميكند (سوره مدثر). و حتي او ميبايست خود را براي اينكار آماده ميكرد و خدا رياضتهايي براي او در نظر گرفته بود (سوره مزمل).
پيامبر در طول 23 سال قرآن به تدريح بر او نازل شد و به همين خاطر كتاب قرآن در طي 23 سال كامل شد. زماني كه خيلي از احكام هنوز بر پيامبر نازل نشده بود در آن موقع وظيفه رسول هنوز تمام نشده بود و پس اصحاب ميبايست در موارد جديد چشم به پيامبر بدوزند تا كه باقي موارد بر او نازل شود. اما در زمان ما كتاب قرآن كامل است و مهمتر از همه اين كه پيامبر زنده نيست و تنها راه پيروي از پيامبر پيروي از كتاب اوست كه همان قرآن است.
9- يك وعده يا دو وعده
خداي مهربان در 33:22 ميفرمايد :
[33:22] ولما رءا المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله ورسوله وصدق الله ورسوله وما زادهم الا ايمنا وتسليما
[33:22] هنگامي که مؤمنان واقعي گروه ها را ( آماده حمله ) ديدند، گفتند: "اين همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده اند و خدا و رسولش راستگو هستند." اين (موقعيت خطرناک) فقط ايمان آنها را قوي تر کرد و بر ميزان تسليم بودنشان افزود.
در اين آيه وعده اي از طرف خدا و رسولش به آنان داده شده بود مطمئنا وعده از طرف خدا بوده است ولي آنان ميگويند كه "اين همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده اند ". و در ادامه ميگويند كه " وصدق الله ورسوله " . اين نشان ميدهد كه آنان وعده خدا را از طريق رسول دريافت ميكنند به همين خاطر ميگويند "ماوعدنا الله و رسوله" . و به اين معنا نيست كه خدا يك وعده داده است و رسول هم يك وعده. بلكه فقط يك وعده است.
همچنين در ادامه ميگويند " وصدق الله ورسوله ". ميگويند كه خدا و رسولش راستگو هستند در حالي كه وعده از طرف خدا بوده است فقط از طريق رسول به ما رسيده است.
با اين حال زماني كه خدا ميفرمايد اطيعوا الله و اطيعوا الرسول به اين معنا نيست كه قرآن مربوط به خدا است و كتب حديث و سنت هم مربوط به رسول. بلكه رسول دارد منبع خدا را به ما معرفي ميكند.
آيا شكي باقي مانده است؟!!
10- بزرگترين آيه قرآن
آيه 2:282 بزرگترين آيه قرآن است كه در حدود يك صفحه تمام جاي گرفته است. اين آيه بزرگ و طولاني راجع به نوشتن وصيت حرف ميزند. حال شما توجه كنيد خدايي كه يك آيه طولاني و مفصل راجع به نوشتن وصيت ذكر ميكند چطوري پيامبر به آيه عمل نميكند و ارشادات و توضيحات و سنت خود را كه توضيح دهنده و روشن كننده قرآن است را نمينويسد؟!!! و به دو سه قرن بعد موكول ميشود.!! آيا اين با عقل سازگار است!!؟
11- اطيعوا الله و اطيعوا الرسول
در آيه زير خدا ميفرمايد :
[64:12] واطيعوا الله واطيعوا الرسول فان توليتم فانما على رسولنا البلغ المبين
[64:12] از خدا اطاعت كنيد و از رسول اطاعت كنيد. اگر شما روي بگردانيد، پس تنها ماموريت رسول ما رساندن پيام است.
خداي مهربان در اين آيه اطاعت از رسول و اطاعت از خدا را بطور جداگانه ذكر ميكند بطوريكه يكبار ميگويد "اطيعوا الله" و بار ديگر ميفرمايد "اطيعوا الرسول". دو تا اطاعت ذكر شده است. جالب اين است كه در ادامه ميفرمايد :" تنها ماموريت رسول ما رساندن پيام است."
آيا اين اتفاقي است كه بعد از ذكر " واطيعوا الله واطيعوا الرسول" خدا بگويد كه
":" تنها ماموريت رسول ما رساندن پيام است "
آيا اين اتفاقي است؟؟؟؟
[45:6] تلك ءايت الله نتلوها عليك بالحق فباي حديث بعد الله وءايته يؤمنون
[45:6] اينها آيات خداست كه ما به حقيقت بر تو مي خوانيم. به كدام حديث به غير از خدا و آياتش ايمان دارند؟
12- اقوام بدوي
خداي مهربان به پيامبر اعلام ميكند آنچه را كه نازل شده است براي آنان بيان كند. وصف نذير مبين را براي رسول استفاده ميكند . جالب است كه اين وصف را براي كتاب قرآن هم بيان ميكند. به اين طريق قرآن هم نذير مبين است.
همه ميدانيم كه پيامبر نوح در جامعه اي بدوي زندگي ميكرد . شما در هيچ جاي قرآن نميتوانيد يك آيه هم پيدا كنيد كه خدا به پيروان پيامبر نوح گفته باشد نماز بخوانيد و يا حرف از كتاب آسماني بزند. بلكه همين كه آنان يكتاپرست ميبودند كافي بود . خدا فقط از آنان ميخواست يكتاپرست باشند. نماز و نزول كتاب بعدا از زمان پيامبر ابراهيم شروع شد.
شما اگر سوره نوح را مطالعه كنيد خيلي چيزها را متوجه ميشويد . متوجه خواهيد شد كه نوح خود را نذير مبين مينامد.
[71:2] قال يقوم اني لكم نذير مبين
[71:2] او گفت: "اي قوم من، من براي شما هشداردهنده اي آشکارکننده هستم.
جالب است كه در ادامه ميفرمايد "اطيعون". و اين خود نشان ميدهد كه اطاعت از پيامبر به چه معناست. در حالي كه نه كتابي وجود داشت و حتي مردم هنوز كتابت هم بلد نبودند. ولي با وصف اينها نوح به مردمش ميفرمايد "از من اطاعت كنيد". در واقع اطاعت از او به معناي پرستش فقط خدا بود زيرا نوح آنان را به اين كار دعوت ميكرد.
[71:3] ان اعبدوا الله واتقوه واطيعون
[71:3] "تا شما را هوشيار كنم كه خدا را بپرستيد، هيبت و حرمت او را ارج نهيد و از من اطاعت كنيد.
13- براي يك ليوان شير نبايد يك گاوداري با جنون گاوي خريد
زماني كه خدا ميفرمايد كتاب قرآن كامل است بايد به حرف او اعتماد كنيم زيرا او خالق ماست . او ميداند كه كتاب قرآن براي ما كافي است. اگر به حرف خدا اعتماد نكنيم آينده ناگواري در انتظار ما خواهد بود. پيامبر ابراهيم در خوابش احساس ميكند كه بايد پسرش را قرباني كند و چون مخلص بود اينكار را انجام داد و خدا هم با هديه بهتري جواب اخلاص او را داد. زيرا كه او به خدا اعتماد كرده بود . بنابراين كساني كه كتب حديث را قبول ميكنند به اين معناست كه حرف خدا را قبول ندارند و عدم اخلاص خود را نسبت به خدا نشان ميدهند.
14- قاعده اي عمومي
ممكن است عده اي بگويند كه ما فقط از احاديث صحيح استفاده ميكنيم. بايد عرض كنم كه شما حتي يك نفر را هم نميتوانيد پيدا كنيد كه اعلام كند از احاديث ضعيف استفاده ميكند همه معتقدند احاديثشان قوي است. ولي با وصف اين ميدانيم كه هر فرقه اي باز هم حرفهاي خود را ميزند.
15- اذيت خدا و رسول
اگر آيه 59:4 را نگاه كنيم متوجه نكته زيبايي خواهيم شد.
[59:4] ذلك بانهم شاقوا الله ورسوله ومن يشاق الله فان الله شديد العقاب
[59:4] اين به دليل آن است كه آنها با خدا و رسولش مخالفت كردند. خدا در اجراي مجازات براي كساني كه با خدا و رسول او مخالفت كنند، سخت گيرترين است.
همانطور كه ميبينيم خدا ميفرمايد " شاقوا الله ورسوله " و به اين طريق خدا و رسول را بغل هم قرار ميدهد. ابتدا از اذيت خدا و رسول صحبت ميكند اما در ادامه ميگويد " ومن يشاق الله ". اين به اين معناست كه خدا پشت همه اين قضيه هاست. در واقع مشركين رسول را اذيت ميكردند و اين يعني مخالفت با پيام خدا و در نتيجه يعني مخالفت با خدا.
پس وقتي كه خدا ميفرمايد ار خدا و رسول اطاعت كنيد منظورش دو منبع جداگانه نيست بلكه همه اش يك منبع است كه بوسيله رسول به ما معرفي شده است.
جالب است كه در آيه اي ديگر (8:13) اين جملات دقيقا به همانصورت تكرار شده است به جز اينكه در قسمت آخر آيه "ورسوله" اضافه شده است. حال شما دو آيه را با هم مقايسه كنيد:
[59:4] ذلك بانهم شاقوا الله ورسوله ومن يشاق الله فان الله شديد العقاب
[8:13] ذلك بانهم شاقوا الله ورسوله ومن يشاقق الله ورسوله فان الله شديد العقاب
حال سوالي پيش ميايد و اين است كه چرا در قسمت آخر آيه اولي رسول ذكر نشده است ولي در آيه دومي ذكر شده است همه چيز روشن است واقعا مشخص است كه چرا خدا اسم رسول را پس از اسم خود ذكر ميكند براي اينكه او رساننده پيام خداست و همه مسئوليتها بر عهده رسول است. همه چيزها دست خداست اوست كه همه چيز را كنترل ميكند.بنابراين ميبنييد خدا در آيه 59:4 رسول را ذكر كرده است ولي در 8:13 رسول را ذكر نكرده است و اين بسته به حكمت خداي يكتاست.
16- تبليغ اسلام
زماني كه پيامبر اسلام را تبليغ ميكرد تعداد زيادي از اصحاب ديگر هم مشغول تبليغ اسلام بودند زيرا خود پيامبر نميرسيد براي همه اين مطالب را تكرار كند و علاوه برآن پيامبر وظيفه ديگري علاوه بر تبليغ پيام خدا داشت و آن هم دريافت كلام خدا قرآن بود بطوريكه خيلي از وقت خود را صرف اين مورد ميكرد.كتابي كامل كه آنچه را براي هدايت ما لازم است را داراست.كتاب قرآن علاوه بر آنكه داراي تمام احكام مورد نياز ماست داراي مطالب يكتاپرستي است كه به سبك خاصي در جاهاي مختلف تكرار شده است. شما اگر خوب توجه كنيد ميبينيد كه اكثر مطالب قرآن به طرز خاصي از طريق داستانهاي مختلف تكرار شده است تا كاملا رسا باشد. شما در تمام دنيا كتابي با اين سبك نگارش نخواهيد يافت. واقعا اين كتاب براي كساني كه روي آن فكر ميكنند و تدبر ميكنند هدايت كننده است. اما كساني كه با پيشفرضهاي ذهني خود خو گرفته اند براي آنان فقط خسران است.
همانطور كه در آيه زير ميبينيد كساني ديگر هم همراه پيامبر در جاهاي مختلف آيات خدا را براي مردم ميخواندند. اگر پيام قرآن به تنهايي كافي نيست و احتياج به تفسير دارد پس چطوري پيامبر به ديگران اجازه ميدهد آيات را براي مشركين تلاوت كنند مگر همه مثل پيامبر مفسر قرآنند؟!!
[22:72] واذا تتلى عليهم ءايتنا بينت تعرف في وجوه الذين كفروا المنكر يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم ءايتنا قل افانبئكم بشر من ذلكم النار وعدها الله الذين كفروا وبئس المصير
[22:72] هنگامي كه آيات ما آشكارا برايشان خوانده مي شود، پليدي را در چهره كافران تشخيص مي دهي. آنها نزديك است به كساني كه آيات ما را برايشان مي خوانند، حمله كنند. بگو: "آيا مي خواهيد شما را به بسيار بدتر از اين آگاه سازم؟ خدا دوزخ را به كساني كه ايمان ندارند، وعده داده است؛ چه سرانجام فلاكت باري."
پس پيامبر محمد علاوه بر دريافت قرآن به تبليغ يكتاپرستي هم ميپرداخت. او از خود حكم نميساخت بلكه همه اش از طرف خداي يگانه بر او نازل ميشد. او خود يكتاپرستي را درك كرده بود و مثل پيامبر ابراهيم خود راه راست را پيدا كرده بود و البته به اين معنا نيست كه او همه قرآن را ميدانست. نه او چيزي از قرآن نميدانست بلكه او براساس حس خداجويي خدا را يكتا يافته بود بنابراين يكي ديگر از وظايف پيامبر دعوت مردم به يكتاپرستي بود و بيدار كردن دلهاي مردم بود. اين موارد در سوره هاي مزمل و مدثر به خوبي توضيح داده شده است. در سوره مدثر به پيامبر اعلام ميشود كه پا شو . اين دستور عملي است زيرا اعلام يكتاپرستي عملي است نه فقط حكمي ساده. از اينجا مشخص ميشود كه وجود پيامبر لازم بود. ممكن است عده اي بگويند كه اگر پيام رسول فقط قرآن است پس بهتر بود كه كتاب قرآن بيكباره نازل ميشد و در آن صورت رسول لازم نبود!! اين گروه هنوز نقش پيامبر را درك نكرده اند. متوجه نشده اند كه اولين وظيفه پيامبر تبليغ يكتايي خدا بود كه بدون قرآن هم ممكن بود زيرا او به عنوان يك رسول اين مورد را درك كرده بود و براساس ميزان درك خود بايد مردم را به آن فراميخواند. متاسفانه اين گروه هنوز نقش پيامبر را درك نكرده اند و همچنان ميخواهند از دستنوشته هاي قرن سوم و چهارم هجري پيروي كنند. كساني كه پيرو قرآنند پيامبر آنان محمد در سال 570 ميلادي زندگي ميكرد اما كساني كه پيرو كتابهاي خودشانند پيامبرشان در قرن سوم هجري زندگي ميكرد.
اما سوالي كه پيش ميايد آيا قرآن داراي نكات يكتاپرستي است يا نه ؟
جواب اين است بله. بيش از نصف قرآن پر است از داستانهاي پيامبران و اقوام گذشته كه در جاي جاي قرآن به سبكهاي خاص و متنوع تكرار شده است و اين خود الگويي بسيار خوب است براي كساني كه ميخواهند پاشوند و يكتاپرست شوند.
17- بررسي سند
بعد مسلمانان سندها را بررسي ميكنند علم رجال را بوجود آوردند. راجع به راوي حديث قضاوت ميكردند ميگفتند كه طرف دروغگوست يا نه ؟ واقعا خيلي عجيب است شما چطوري به خودتان اجازه ميدهيد كه پشت سر فرد مرده حرف بزنيد و برچسپ دروغگو و راستگو به او بزنيد؟ مگر فقط خدا نيست كه از همه نهانها خبر دارد. ممكن است فردي در ميان مردم خيلي برو بيا داشته باشد اما فردي شيطاني باشد و در جامعه ما مثل اين افراد فراوان است . بدون اطلاع از نهاد دروني فرد شما چطوري قضاوت ميكنيد كه او راستگوست يا دروغگو؟ آن فرد چيزي را كه از اطرافيانش شنيده است براي راوي بازگو كرده است نه چيزي ديگر ! . پيامبر محمد بدون وحي كلامي نميگفت اما بدون وحي همه چيز در كتب حديث يافت ميشود (45:18). رسول هم بايد طبق حكم خدا عمل كند اگر باور نداريد آيات زير را نگاهي بيندازيد:
( 6:19 و 16:89 و 5:48 و 5:45 و 5:47 )
من با اطمينان كامل به شما ميگويم كه كتب حديث همان دين عوام است و همان دين آبا و اجدادي است.كتاب خدا كه از هر جهت معجزه است را ول كرده و به دنبال دستنوشته هاي قرون اوليه افتاده ايد!؟؟؟؟
اگر شما تعريف حديث صحيح را ميخواهيد به آيات زير مراجعه كنيد :
( 39:23 و 31:5 و 7:185 و 45:6 )
18- با اين بترسان
[6:19] قل اي شيء اكبر شهدة قل الله شهيد بيني وبينكم واوحي الي هذا القرءان لانذركم به ومن بلغ ائنكم لتشهدون ان مع الله ءالهة اخرى قل لا اشهد قل انما هو اله وحد وانني بريء مما تشركون
[6:19] بگو: "شهادت چه كسي بالاترين است؟" بگو: "شهادت خدا. او ميان من و شما شاهد است كه اين قرآن* به من وحي شده است، تا آن را به شما و به هر كس كه به آن دست يابد، ابلاغ كنم. درواقع، شما در كنار خدا به خدايان ديگر هم شهادت مى دهيد." بگو: "من مانند شما تشهد نمى گويم؛ فقط يك خدا وجود دارد و من شرك شما را رد مى كنم.
دوستان عزيز لطفا آيه بالا را يكبار بخوانيد . چيزي كه جالب است جمله زير است :
"واوحي الي هذا القرءان لانذركم به ومن بلغ"
"و اين *قرآن* به من وحي شده است، تا آن را به شما و به هر كس كه به آن دست يابد، ابلاغ كنم."
به ضمير "ه" در كلمه "به" توجه كنيد هماطور كه ميبينيد خداي مهربان ميفرمايد كه اين قرآن به من وحي شده است تا با آن (يعني قرآن) شما را هشدار دهم. آيا ديگر حرفي باقي مانده است؟؟!!!
19- پيامبر شاهد است
[16:89] ويوم نبعث في كل امة شهيدا عليهم من انفسهم وجئنا بك شهيدا على هؤلاء ونزلنا عليك الكتب تبينا لكل شيء وهدى ورحمة وبشرى للمسلمين
[16:89] آن روز خواهد آمد كه از ميان هر جامعه اي شاهدي برمي انگيزيم و تو را به عنوان شاهد اين مردم مي آوريم. ما اين كتاب را بر تو نازل كرده ايم تا همه چيز را توضيح دهد و هدايت و رحمت و مژده اي باشد براي تسليم شدگان.
خداي توانا در آيه ميفرمايد آن روز خواهد آمد كه از ميان هر جامعه اي شاهدي انتخاب شود و پيامبر هم به عنوان شاهد اين مردم آورده ميشود .
جالب است كه در ادامه آيه ميفرمايد :
ما اين كتاب را بر تو نازل كرده ايم تا همه چيز را توضيح دهد و هدايت و رحمت و مژده اي باشد براي تسليم شدگان.
پس متوجه خواهيم شد كه آنهايي كه بعد از پيامبر محمد به كتاب خدا راضي نشدند و كتب حديث را اختراع كردند مشمول آيه بالايي هستند مطمئنا خداي مهربان آنان را مورد مواخذه قرار ميدهد و پيامبر هم به عنوان شاهد در قيامت عمل ميكند و اعلام ميكند كه اي خداي مهربان من چيزي به جز قرآن و چيزي بهتر از قرآن به اينان نگفته ام و نميتوانسته ام بگويم.
20- دو نوع متر
شايد تعجب كنيد كه پيروان حديث مثل بزاز و پارچه فروش كلك دو نوع متر دارند يك متر 100 سانتي و يك متر 90 سانتي. اگر طرف گفتگوي آنان باهوش باشد و يا غير خودي باشد از متر صد سانتي استفاده ميكنند ولي اگر در بين خودشان باشد از متر 90 سانتي استفاده ميكنند. تعداد زيادي از احاديث غلو آميز راجع به مقدسين خود دارند اما جالب اين است كه اگر شما به آنها بگوييد اين احاديث چيست به تو خواهند گفت اين احاديث ضعيف است در حالي كه در مجالس خصوصي خود از اين احاديث فراوان بهره ميبرند. و هنوز مشخص نيست كه چرا اين احاديث يكبار ضعيف است و يكبار قوي !! شايد نظرشان راجع به راستگو بودن راوي حديث مرتب عوض ميشود!!
21- سنت پيامبران پيشين
چرا هيچ يك از پيامبران قبل نگفتند كه از سنت ما پيروي كنيد بلكه همه كتابهاي آسمانيشان را توصيه كردند. آن قسمت از كتابهاي آسماني هم كه تحريف شده است دقيقا چند قرن بعد از پيامبرشان بوسيله راويان صورت گرفت.خداي مهربان ميفرمايد پيامبر محمد هم كسي است مثل موسي و عيسي و ادريس. پس آگر آنان سنت نداشته اند چرا پيامبر محمد بايد سنت داشته باشد ؟!!!
22- آيا حديث به درد ميخورد ؟
بعضي ميگويند كه ما احاديث را با قرآن مي سنجيم اگر با قرآن مخالف بود دورش مي اندازيم ! و البته 1000 سال است كه همه همين را ميگويند! واقعا اگر قرار است كه حديث با قرآن سنجيده شود ديگر حديث به چه دردي ميخورد؟ مثلا در مورد نماز خواندن چيزهايي در حديث ذكر شده است كه اتفاقا نبايد در نماز باشد و با آيات قرآني نميسازد همچون سلام بر پيامبر در نماز و... . با توجه به اينكه معتقدند احاديث را با قرآن ميسنجند ولي معلوم نيست كه چرا تا حالا اين موارد را نسنجيده اند و هنوز هيچ تغييري در نماز خود بوجود نياورده اند و سنجشي در كار نبوده است حداقل ميبايست يك كميته سنجش تشكيل ميدادند؟؟!!
23- پيامبر از تحدي قرآن برآمد !!!
خدا بت پرستان را به مبارزه ميطلبد و به آنها اعلام ميكند كه اگر راست ميگوييد سخني مثل قرآن بياوريد.
[52:34] فلياتوا بحديث مثله ان كانوا صدقين
[52:34] بگذار حديثي مانند اين ارائه دهند، اگر راست مي گويند.
جالب است حديثي ذكر شده است كه پيامبر ميگويد: ((به من قرآن و حديثي مثل آن داده شده است)) (نغوذ بالله) و به اين طريق سازندگان اين حديث مي خواهند خدا را حريف شوند و حديث مي سازند . همانطور كه ميبينيد كتابي كه جن و انس در برابرش عاجزند توسط راويان قرن دوم و سوم مثل آن ساخته شد!!!!
24- كلمه حديث و سنت هيچوقت در كنار اسم پيامبر ذكر نشده است
شايد تعجب كنيد كلمه حديث 18 بار در قرآن ذكر شده است ولي هيچوقت در كنار اسم پيامبر ذكر نشده است بلكه هميشه يا به عنوان سخن گمراه ياد شده است و يا اينكه به عنوان آيات قرآن ياد شده است. به عنوان نمونه به آيات زير مراجعه شود :
39:23 و 31:6 و7:185 و45:6
اگر پيامبر حديث و سنت دارد پس چرا در قرآن يكبار هم پيامبر با كلمه حديث و يا سنت ذكر نشده است؟
زيرا كه خداي مهربان بسيار دقيق كلمات را بيان ميكند و همه چيز را تحت كنترل خويش دارد. كلمات قرآن آْنقدر دقيق است كه روي حرف به حرف آن ميتوان استناد كرد و به اين طريق فرقاني به تمام جهانيان اعطا شده است كه بوسيله آن راه راست و نادرست تشخيص داده ميشود. خداي يكتا را سپاس ميگوئيم كه توطئه هاي شيطان عليه دين خدا را آشكار كرد.
25- آيا اين است مبين ؟
همانطور كه در ابتدا گفته شد آخرين خطبه پيامبر به سه طريق مختلف به دست ما رسيده است كه يكي از آنان "كتابي و عترتي" را پيشنهاد ميداد و دومي "كتابي و سنتي" و همچنين سومين حديث "كتابي" را سفارش ميكند. در حالي كه همه ميدانيم يكي از خصوصيات رسول نذير مبين است. يعني رسول پيام را واضح و بدون كجي بيان ميدارد . به آيه زير توجه بفرمائيد:
[16:64] وما انزلنا عليك الكتب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه وهدى ورحمة لقوم يؤمنون
[16:64] ما اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرده ايم تا هرچه را كه در آن اختلاف دارند، برايشان روشن كند و هدايت و رحمتي باشد براي مردمي كه ايمان دارند.
همانطور كه ميبينيد وظيفه رسول روشن كردن اختلافات است. اما همه ديديد كه آخرين خطبه پيامبر شما را در سه راهي قرار ميدهد و در نتيجه نه تنها روشنگر نيست بلكه كاملا گمراه كننده است. همانطور كه خيلي ها را گمراه كرده است نتيجتا كتب حديث نه تنها روشنگر نيست بلكه گمراه كننده است كتب حديث نه تنها پيام پيامبر نيست بلكه پيام شيطان و تفرقه است.
همانطور كه ميبينيد اختلافات در كتب حديث به فراوان يافت ميشود حالا شما خود قضاوت كنيد كه آيا پيامي كه پر از اختلاف است ميتواند از طرف خدا باشد.مگر شما نميگوئيد حديث هم پيام پيامبر است و اطاعت از آن واجب. پس چرا اين همه اختلاف در آن وجود دارد؟ آيا فكر نميكنيد احاديث و روايات مشمول آيه زير ميشوند و از طرف پيامبر نيست بلكه از طرف شيطان است براي تفرقه و گمراهي ما:
[4:82] افلا يتدبرون القرءان ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلفا كثيرا
[4:82] چرا قرآن را با دقت مطالعه نمى كنند؟ اگر از جانب غير خدا بود، در آن ضد و نقيضهاي بسيار پيدا مي كردند.
26- رسول بايد خود پيام خود را اعلام كند
خداي مهربان در جاي جاي قرآن اعلام ميدارد كه رسول بايد مسئوليت گفته هاي خود را برعهده بگيرد و بداند كه چه دارد ميگويد. حال آنكه راويان قرن دوم و سوم در غياب پيامبر گفته هاي زيادي را به او نسبت ميدهند و پيامبر هم از اين گفته ها بيخبر است و اگر هم خبر داشته باشد در تصحيح آن سخنان كاري از دست او برنميايد و بر نيامده است . معلوم نيست كه چرا منبع دوم اسلام بايد در غياب پيامبر بوجود آيد؟؟ آيا اين چيزي جز حيله شيطان است؟!!
27- بيعت
عده اي ميگويند كه اگر پيام پيامبر فقط قرآن است پس چرا يك كتاب از آسمان پايين نيفتاد در آن صورت احتياجي به پيامبر هم نبود. اين عده با سفسطه و مغلطه ميخواهند همچنان از راويان حديث پيروي كنند. هنوز نميدانند كه وجود رسول لازم بود و در واقع بدون رسول كاري از پيش نميرفت. پيامبر علاوه بر دريافت پيام خدا در قالب يك كتاب ميبايست عملا يكتاپرستي را براي قوم خود تبليغ كند و برآن اصرار ورزد. بر همين منوال خداي مهربان از او ميخواهد كه با مومنين عهد وفاداري ببندد و تمام اين بيعتها در زمان زنده بودن پيامبر بوده است. وقتي پيامبر زنده نباشد آيات زير چه معنا و مفهومي ميتواند داشته باشد؟خداي توانا هر آنچه كه از سرگذشت پيامبر را لازم دانسته باشد در قرآن براي ما ذكر كرده است . حتي از بيعت مومنان و مومنات با او براي ما ميگويد و از خيلي چيزهاي ديگر. اينها همه اش سرگذشت پيامبر است و به اين طريق آنچه كه از سرگذشت پيامبر در قرآن آمده است پيامي كامل به همراه دارد و اين يعني كتاب قرآن كامل است .
[60:12] اي پيامبر، هنگامي كه زنان باايمان، (که كافران را ترك كردند) از تو تقاضاي پناهندگي كنند و با تو عهد كنند كه هيچ معبودي در كنار خدا قرار ندهند و دزدي نكنند و مرتكب زنا نشوند و فرزندان خود را نكشند و دروغي از خود نسازند و از دستورات پرهيزكارانه تو سرپيچي نكنند، عهد آنها را بپذير و از خدا براي آنها طلب بخشش كن، خداست عفوكننده، مهربان ترين.
[48:18] خدا از مؤمناني که زير درخت با تو پيمان وفاداري بستند، خوشنود است. او مي دانست که در قلبشان چه بود و درنتيجه، به لطف خود، به آنها رضايت خاطر عطا کرد و با يک پيروزي فوري پاداش آنها را داد.
28- جواب دادن به خدا
خداي مهربان در جاي جاي قرآن به صور مختلف دستور داده است كه از خدا و رسول پيروي كنيد همچون "اطيعوا الله و رسوله" . عده اي آمدند گفتند كه خدا خودش دستور به پيروي از كتب حديث و سنت داده است زيرا كه خدا خودش ميفرمايد از خدا و رسول اطاعت كنيد. زيرا قرآن مال خداست و كتب حديث و سنت هم مال رسول است.
مشكل اينجاست كه پيروان حديث فكر ميكنند قرآن نماينده خداست و كتب حديث هم نماينده رسول است.
مشكل اينجاست كه پيروان حديث فكر ميكنند قرآن نماينده خداست و كتب حديث هم نماينده رسول است.
[42:47] استجيبوا لربكم من قبل ان ياتي يوم لا مرد له من الله ما لكم من ملجا يومئذ وما لكم من نكير
[42:47] شما بايد به پروردگارتان پاسخ دهيد، پيش از آنكه روزي بيايد كه خدا آن را اجتناب ناپذير قرار داده است. در آن روز هيچ پناهي و هيچ پشتيباني براي شما نخواهد بود.
[42:48] فان اعرضوا فما ارسلنك عليهم حفيظا ان عليك الا البلغ وانا اذا اذقنا الانسن منا رحمة فرح بها وان تصبهم سيئة بما قدمت ايديهم فان الانسن كفور
[42:48] اگر آنها روي برگردانند، ما تو را براي حفاظت آنها نفرستاديم. تنها ماموريت تو رساندن پيام است. هرگاه انسان ها را غرق رحمت كنيم، افتخار مي كنند و هرگاه در نتيجه كارهاي خودشان به بدبختي گرفتار شوند، كافر مي شوند.
همانطور كه در آيه بالايي ميبينيد خداي مهربان ميفرمايد كه به خدايتان جواب دهيد و در آيه بعد ميفرمايد كه اگر آنها روي برگرداندند ما تو را براي حفاظت آنها نفرستاديم.
همه ميبينيد وظيفه رسول در اين آيه كاملا مشخص است زيرا ما بايد به خدا جواب دهيم ولي در آيه بعد ميگويد كه تو اي رسول فقط فرستاده ايد نه چيز ديگر و وكيل آنها نيستي. پس مشخص شد كه جواب به خدا يعني پذيرفتن سخنان رسول كه همان قرآن است.
29- حكمت
عده اي ميگويند كه احاديث حكمت است كه همان سنت پيامبر به حساب ميايد. اين عده هنوز معناي حكمت را در قرآن نفهميده اند. هنوز نفهميده اند كه حكمت همان قرآن است. خدا خودش ميگويد قرآن حكيم و اين يعني قرآن پر از حكمت. همچنين آيه زير كه نشان ميدهد آنچه در خانه هاي پيامبر تلاوت ميشد شامل آيات خدا و حكمت است. تلاوت حكمت دقيقا مربوط به همان قرآن است.
[33:34] واذكرن ما يتلى في بيوتكن من ءايت الله والحكمة ان الله كان لطيفا خبيرا
[33:34] آنچه از آيات خدا در خانه هايتان خوانده مي شود و حكمتي را كه در آن نهفته است، به خاطر بسپاريد. خدا بلندمرتبه است، آگاه.
واقعا اگر دستنوشته هاي قرن دوم و سوم هجري حكمت باشد من يكي آن حكمت را نميخواهم زيرا خدا چشم و گوش و عقل به من داده است و در مقابل آنان مسئولم و بايد جوابگو باشم.
30- مقايسه مؤمنان با کافران
همانطور كه ميبينيد خداي مهربان مومنان را با كافران در آيات زير مقايسه ميكند و در واقع بيان ميدارد كه آنچه بر پيامبر نازل شده است حق است و غير از آن نابينايي است.
[13:19] آيا آن كه تشخيص مي دهد آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، حقيقت است با آن كه نابيناست، يكسان است؟ فقط خردمندان توجه خواهند كرد.
31- خدا چطوري امر ميكند؟
[16:90] خدا به عدل، انفاق و توجه به خويشاوندان امر مي کند و پليدي، فساد و تجاوز را نهي مي نمايد. او به شما پند مي دهد، باشد که توجه كنيد.
همانطور كه ذكر شد بعضي فكر ميكنند كه اطاعت از رسول و اطاعت از خدا دو چيز جداگانه است و به اين طريق بيان ميدارند كه اطاعت از خدا يعني اطاعت از قرآن و اطاعت از رسول هم به معناي اطاعت از كتب حديث است. هنوز متوجه نيستند كه خدا از طريق رسول كلامش را بيان ميدارد . خدا كه خودش پايين نيامده است تا براي ما پيام را بازگو كند.به عنوان مثال خداي مهربان در آيه 16:90 به ما امر ميكند كه نيكي كنيد ؛ حال سوالي پيش ميايد كه خدا چطور امر ميكند؟
در واقع اين كلام از دهان رسول خارج شده است و از يك طرف پيام رسول است و منشاء اصلي پيام هم خداي تواناست.
32- حلال و حرام گفته خداست.
[16:116] به زبان خود دروغ نگوييد: "اين حلال است و آن حرام،" که در اين صورت دروغ ساخته ايد و آن را به خدا نسبت داده ايد. مطمئنا، آنان که دروغ مي سازند و آنها را به خدا نسبت مي دهند، هرگز موفق نخواهند شد.
حلال و حرام در قرآن گفته خداست و جزو حكم خداست كه احدي حق تغيير و زيادكردن و كم كردن آن را ندارد هرچند كه به مذاق بعضي ها خوش نيايد.پيامبر اين حلال و حرامها را براي ما بيان كرده است در حالي كه حتي پيامبر هم از خود اين احكام را نميگفت بلكه از طرف خدا بود به اين طريق مشخص است كه پيام خدا قرآن است كه از طرف رسولش به دست ما ميرسد.
33- همه نوع مثل
[18:54] ما هرگونه مثالي در اين قرآن آورده ايم، ولي انسان بيش از هر موجودي اهل مجادله است.
خداي مهربان اعلام ميدارد كه ما از هر نوع مثلي در اين قرآن براي مردم گفته ايم. اما پيروان حديث به اين حرف خدا اعتماد ندارند و همچنان ميگويند كه نه قرآن خيلي چيزها در آن نيست و به اين طريق خود را فريب ميدهند.وقتي خدا ميگويد از هر نوع مثل و نمونه براي هدايت مردم در اين كتاب آورده شده است بايد به حرف خدا اعتماد كرد. واقعا اگر ما به حرف خدا اعتماد نكنيم پس به حرف چه كس ديگري اعتماد كنيم.!!
كسي كه به حرف خدا اعتماد ندارد چطوري به گفته هاي راويان قرون اوليه اعتماد دارد!!!
34- بيان حرف خدا
[16:44] بالبينت والزبر وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون
ما به آنها مدركها و كتابهاي آسماني داديم. و اين پيام را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه براي آنها فرستاده شده است به مردم اعلام كني، شايد كه بينديشند.
بعضي ها فكر ميكنند كه بيان كردن قرآن در آيه بالايي نشان از اين است كه آيه هاي قرآن محتاج به معصوم است تا مردم آن را بفهمند. اما اين نشان از عدم مطالعه شان در قرآن دارد. آنها فقط تقليد ميكنند و بس .آنها فكر ميكنند كه اصول كافي و صحيح بخاري تشريح كننده قرآنند و بدون آن نميتوان قرآن را فهميد. اگر اين كتابها نگاشته نميشد ما بايد چه كار ميكرديم؟ چرا اينان خود را به كوچه علي چپ ميزنند؟
واقعا بيان حرف خدا چه معني ميدهد. "بيان كردن" در قرآن به عنوان "اعلام كردن و يا عدم كتمان" است. بهتر است كه قرآن را بوسيله خود قرآن بفهميم.
خداي مهربان در آيه زير در مورد اهل كتاب ميفرمايد كه اي اهل كتاب بايد كتاب خدا را بيان كني و نبايد آن را كتمان كنيد و آن را از مردم پنهان نكنيد.
[3:187] واذ اخذ الله ميثق الذين اوتوا الكتب لتبيننه للناس ولا تكتمونه فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون
خدا از كساني كه كتاب آسماني دريافت كردند، پيمان گرفت كه: "شما بايد آن را به مردم اعلام كنيد و هرگز آن را پنهان نكنيد." اما آنها به آن پشت كردند و آن را ناديده گرفتند و به بهايي ناچيز معامله كردند. چه معامله بدي.
وظيفه پيامبر محمد هم همين بود بيان حرف خدا و عدم كتمان آن.
ما اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرده ايم تا هرچه را كه در آن اختلاف دارند، برايشان روشن كند و هدايت و رحمتي باشد براي مردمي كه ايمان دارند.
[16:89] ويوم نبعث في كل امة شهيدا عليهم من انفسهم وجئنا بك شهيدا على هؤلاء ونزلنا عليك الكتب تبينا لكل شيء وهدى ورحمة وبشرى للمسلمين
آن روز خواهد آمد كه از ميان هر جامعه اي شاهدي برمي انگيزيم و تو را به عنوان شاهد اين مردم مي آوريم. ما اين كتاب را بر تو نازل كرده ايم تا همه چيز را توضيح دهد و هدايت و رحمت و مژده اي باشد براي تسليم شدگان.
عبارت (الكتب تبينا لكل شيء) در آيه بالايي يعني هر چيزي را در كتاب بيان كرده است.خداي مهربان عمدا ميفرمايد كتاب بيان كننده هر چيزي است نه كسي ديگر .اين يعني خود قرآن همه چيز را بيان كرده است. و احتياجي به بيان اضافي نيست.فقط فكر ميخواهد.خداي مهربان از تقليد و جموديت فكر خوشش نميايد. او ميخواهد ما خودمان فكرمان را به كار بيندازيم و قرآن را بفهميم.
آيات زير نشان از اين دارد كه حرف خدا كامل است و احتياجي به علماي احاديث ندارد.
الكتاب المستبين (كتاب عميق و بيان كننده) 37:117
هذا بيان للناس (اين توضيح است براي مردم ) 3:138
علمه البيان (به او بيان آموخت ) 4:55
ان علينا بيانه (تفسير و بيان قرآن برعهده ماست يعني در همان قرآن است فقط تدبر ميخواهد ) 19:75
تبيانا لكل شي (تفسيري است براي هرچيزي ) 16:89
الكتاب مفصلا (كتابي است با جزئيات كامل) 6:114
احسن تفسيرا (بهترين تفسير ) 25:32 و 25:33
[42:47] شما بايد به پروردگارتان پاسخ دهيد، پيش از آنكه روزي بيايد كه خدا آن را اجتناب ناپذير قرار داده است. در آن روز هيچ پناهي و هيچ پشتيباني براي شما نخواهد بود.
[42:48] فان اعرضوا فما ارسلنك عليهم حفيظا ان عليك الا البلغ وانا اذا اذقنا الانسن منا رحمة فرح بها وان تصبهم سيئة بما قدمت ايديهم فان الانسن كفور
[42:48] اگر آنها روي برگردانند، ما تو را براي حفاظت آنها نفرستاديم. تنها ماموريت تو رساندن پيام است. هرگاه انسان ها را غرق رحمت كنيم، افتخار مي كنند و هرگاه در نتيجه كارهاي خودشان به بدبختي گرفتار شوند، كافر مي شوند.
همانطور كه در آيه بالايي ميبينيد خداي مهربان ميفرمايد كه به خدايتان جواب دهيد و در آيه بعد ميفرمايد كه اگر آنها روي برگرداندند ما تو را براي حفاظت آنها نفرستاديم.
همه ميبينيد وظيفه رسول در اين آيه كاملا مشخص است زيرا ما بايد به خدا جواب دهيم ولي در آيه بعد ميگويد كه تو اي رسول فقط فرستاده ايد نه چيز ديگر و وكيل آنها نيستي. پس مشخص شد كه جواب به خدا يعني پذيرفتن سخنان رسول كه همان قرآن است.
29- حكمت
عده اي ميگويند كه احاديث حكمت است كه همان سنت پيامبر به حساب ميايد. اين عده هنوز معناي حكمت را در قرآن نفهميده اند. هنوز نفهميده اند كه حكمت همان قرآن است. خدا خودش ميگويد قرآن حكيم و اين يعني قرآن پر از حكمت. همچنين آيه زير كه نشان ميدهد آنچه در خانه هاي پيامبر تلاوت ميشد شامل آيات خدا و حكمت است. تلاوت حكمت دقيقا مربوط به همان قرآن است.
[33:34] واذكرن ما يتلى في بيوتكن من ءايت الله والحكمة ان الله كان لطيفا خبيرا
[33:34] آنچه از آيات خدا در خانه هايتان خوانده مي شود و حكمتي را كه در آن نهفته است، به خاطر بسپاريد. خدا بلندمرتبه است، آگاه.
واقعا اگر دستنوشته هاي قرن دوم و سوم هجري حكمت باشد من يكي آن حكمت را نميخواهم زيرا خدا چشم و گوش و عقل به من داده است و در مقابل آنان مسئولم و بايد جوابگو باشم.
30- مقايسه مؤمنان با کافران
همانطور كه ميبينيد خداي مهربان مومنان را با كافران در آيات زير مقايسه ميكند و در واقع بيان ميدارد كه آنچه بر پيامبر نازل شده است حق است و غير از آن نابينايي است.
[13:19] آيا آن كه تشخيص مي دهد آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، حقيقت است با آن كه نابيناست، يكسان است؟ فقط خردمندان توجه خواهند كرد.
31- خدا چطوري امر ميكند؟
[16:90] خدا به عدل، انفاق و توجه به خويشاوندان امر مي کند و پليدي، فساد و تجاوز را نهي مي نمايد. او به شما پند مي دهد، باشد که توجه كنيد.
همانطور كه ذكر شد بعضي فكر ميكنند كه اطاعت از رسول و اطاعت از خدا دو چيز جداگانه است و به اين طريق بيان ميدارند كه اطاعت از خدا يعني اطاعت از قرآن و اطاعت از رسول هم به معناي اطاعت از كتب حديث است. هنوز متوجه نيستند كه خدا از طريق رسول كلامش را بيان ميدارد . خدا كه خودش پايين نيامده است تا براي ما پيام را بازگو كند.به عنوان مثال خداي مهربان در آيه 16:90 به ما امر ميكند كه نيكي كنيد ؛ حال سوالي پيش ميايد كه خدا چطور امر ميكند؟
در واقع اين كلام از دهان رسول خارج شده است و از يك طرف پيام رسول است و منشاء اصلي پيام هم خداي تواناست.
32- حلال و حرام گفته خداست.
[16:116] به زبان خود دروغ نگوييد: "اين حلال است و آن حرام،" که در اين صورت دروغ ساخته ايد و آن را به خدا نسبت داده ايد. مطمئنا، آنان که دروغ مي سازند و آنها را به خدا نسبت مي دهند، هرگز موفق نخواهند شد.
حلال و حرام در قرآن گفته خداست و جزو حكم خداست كه احدي حق تغيير و زيادكردن و كم كردن آن را ندارد هرچند كه به مذاق بعضي ها خوش نيايد.پيامبر اين حلال و حرامها را براي ما بيان كرده است در حالي كه حتي پيامبر هم از خود اين احكام را نميگفت بلكه از طرف خدا بود به اين طريق مشخص است كه پيام خدا قرآن است كه از طرف رسولش به دست ما ميرسد.
33- همه نوع مثل
[18:54] ما هرگونه مثالي در اين قرآن آورده ايم، ولي انسان بيش از هر موجودي اهل مجادله است.
خداي مهربان اعلام ميدارد كه ما از هر نوع مثلي در اين قرآن براي مردم گفته ايم. اما پيروان حديث به اين حرف خدا اعتماد ندارند و همچنان ميگويند كه نه قرآن خيلي چيزها در آن نيست و به اين طريق خود را فريب ميدهند.وقتي خدا ميگويد از هر نوع مثل و نمونه براي هدايت مردم در اين كتاب آورده شده است بايد به حرف خدا اعتماد كرد. واقعا اگر ما به حرف خدا اعتماد نكنيم پس به حرف چه كس ديگري اعتماد كنيم.!!
كسي كه به حرف خدا اعتماد ندارد چطوري به گفته هاي راويان قرون اوليه اعتماد دارد!!!
34- بيان حرف خدا
[16:44] بالبينت والزبر وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون
ما به آنها مدركها و كتابهاي آسماني داديم. و اين پيام را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه براي آنها فرستاده شده است به مردم اعلام كني، شايد كه بينديشند.
بعضي ها فكر ميكنند كه بيان كردن قرآن در آيه بالايي نشان از اين است كه آيه هاي قرآن محتاج به معصوم است تا مردم آن را بفهمند. اما اين نشان از عدم مطالعه شان در قرآن دارد. آنها فقط تقليد ميكنند و بس .آنها فكر ميكنند كه اصول كافي و صحيح بخاري تشريح كننده قرآنند و بدون آن نميتوان قرآن را فهميد. اگر اين كتابها نگاشته نميشد ما بايد چه كار ميكرديم؟ چرا اينان خود را به كوچه علي چپ ميزنند؟
واقعا بيان حرف خدا چه معني ميدهد. "بيان كردن" در قرآن به عنوان "اعلام كردن و يا عدم كتمان" است. بهتر است كه قرآن را بوسيله خود قرآن بفهميم.
خداي مهربان در آيه زير در مورد اهل كتاب ميفرمايد كه اي اهل كتاب بايد كتاب خدا را بيان كني و نبايد آن را كتمان كنيد و آن را از مردم پنهان نكنيد.
[3:187] واذ اخذ الله ميثق الذين اوتوا الكتب لتبيننه للناس ولا تكتمونه فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون
خدا از كساني كه كتاب آسماني دريافت كردند، پيمان گرفت كه: "شما بايد آن را به مردم اعلام كنيد و هرگز آن را پنهان نكنيد." اما آنها به آن پشت كردند و آن را ناديده گرفتند و به بهايي ناچيز معامله كردند. چه معامله بدي.
وظيفه پيامبر محمد هم همين بود بيان حرف خدا و عدم كتمان آن.
ما اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرده ايم تا هرچه را كه در آن اختلاف دارند، برايشان روشن كند و هدايت و رحمتي باشد براي مردمي كه ايمان دارند.
[16:89] ويوم نبعث في كل امة شهيدا عليهم من انفسهم وجئنا بك شهيدا على هؤلاء ونزلنا عليك الكتب تبينا لكل شيء وهدى ورحمة وبشرى للمسلمين
آن روز خواهد آمد كه از ميان هر جامعه اي شاهدي برمي انگيزيم و تو را به عنوان شاهد اين مردم مي آوريم. ما اين كتاب را بر تو نازل كرده ايم تا همه چيز را توضيح دهد و هدايت و رحمت و مژده اي باشد براي تسليم شدگان.
عبارت (الكتب تبينا لكل شيء) در آيه بالايي يعني هر چيزي را در كتاب بيان كرده است.خداي مهربان عمدا ميفرمايد كتاب بيان كننده هر چيزي است نه كسي ديگر .اين يعني خود قرآن همه چيز را بيان كرده است. و احتياجي به بيان اضافي نيست.فقط فكر ميخواهد.خداي مهربان از تقليد و جموديت فكر خوشش نميايد. او ميخواهد ما خودمان فكرمان را به كار بيندازيم و قرآن را بفهميم.
آيات زير نشان از اين دارد كه حرف خدا كامل است و احتياجي به علماي احاديث ندارد.
الكتاب المستبين (كتاب عميق و بيان كننده) 37:117
هذا بيان للناس (اين توضيح است براي مردم ) 3:138
علمه البيان (به او بيان آموخت ) 4:55
ان علينا بيانه (تفسير و بيان قرآن برعهده ماست يعني در همان قرآن است فقط تدبر ميخواهد ) 19:75
تبيانا لكل شي (تفسيري است براي هرچيزي ) 16:89
الكتاب مفصلا (كتابي است با جزئيات كامل) 6:114
احسن تفسيرا (بهترين تفسير ) 25:32 و 25:33
35- اينها حرف كيست ؟
آيه 17:31 تا 17:39 را نگاه بفرمائيد. همانطور كه ميبينيد خدا در اين آيات دستورات و احكامي را بيان ميدارد و در ادامه ميفرمايد :
[17:39] ذلك مما اوحى اليك ربك من الحكمة ولا تجعل مع الله الها ءاخر فتلقى في جهنم ملوما مدحورا
[17:39] اين بخشي از حكمتي است كه پروردگارت بر تو وحي كرده است. خداي ديگري در كنار خدا قرار نده، مبادا كه عاقبت به جهنم افتي، نكوهيده و شكست خورده.
همانطور كه ميبينيد خدا به پيامبر دستور ميدهد كه :( اين بخشي از حكمتي است كه پروردگارت بر تو وحي كرده است. خداي ديگري در كنار خدا قرار نده.) و اين چيز جالبي است زيرا خدا پيامبر را از اختراع دستورات و حكمتها ميترساند كسي كه منبع ديگري در كنار قرآن درست كند به معناي قرار دادن خدايي در كنار خداي يكتاست.پيامبر هم ميبايست طبق قرآن به مردم امر ميكرد :
[15:94] فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركين
[15:94] بنابراين، دستوراتي را كه به تو داده شده است، اجرا كن و به مشركان (كساني كه منابعي ديگر در كنار قرآن دارند) اعتنا نكن.
36- سوال اساسي
شما فرض كنيد كه حرف پيروان حديث درست باشد و دو منبع (قرآن و حديث) براي اسلام داشته باشيم. حال آيا نبايد پيامبر خود احكام را ابلاغ كند؟ اگر قرار است كه طريقه دستشويي رفتن و غذا خوردن پيامبر براي ما الگو باشد. پس چرا پيامبر اعلام نكرد كه طريقه دسشويي رفتن بايد اينجوري باشد ؟ مگر قرار نيست پيامبر نذير مبين باشد و به روشني و وضوح پيام خود را اعلام كند. پس چرا در اين گونه موارد پيام خود را ابلاغ نكرد. همانطور كه ميبينيد پيروان كتب حديث خود پيام پيامبر را ابلاغ ميكنند و از طرف پيامبر احكام اختراع ميكنند و اين دقيقا همان شرك است.
37- پيامبر امر ميكند
تمام دنيا ميدانند كه يكي از اولين توصيه هاي پيامبران امر به انفاق و توجه به خويشاوندان است حال شما آيه زير را توجه بفرمائيد :
[16:90] ان الله يامر بالعدل والاحسن وايتائ ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكرون
[16:90] خدا به عدل، انفاق و توجه به خويشاوندان امر مي کند و پليدي، فساد و تجاوز را نهي مي نمايد. او به شما پند مي دهد، باشد که توجه كنيد.
سوالي كه پيش ميايد اين است كه در آيه خدا امر ميكند اما همه ميدانيم كه اين توصيه ها را پيامبر به مردم ميگفت . خدا به عدل، انفاق و توجه به خويشاوندان امر مي کند و پيامبر هم همين كارها را ميكرد و همينها را براي مردم تكرار مينمود.حال با توجه به اين آيا پيامبر منبعي به جز قرآن در اختيار داشته است ؟
38- يك نفر خارجي يادش ميدهد
شما اگر باور نداريد كه پيامبر قرآن را به مردم ميگفت به آيه زير توجه كنيد:
[16:103] ولقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذي يلحدون اليه اعجمي وهذا لسان عربي مبين
[16:103] ما خوب مي دانيم که آنها مي گويند: "بشري به او تعليم مي دهد!" زبان آن مرجعي که آنها به آن اشاره مي کنند، غير عربي است و اين به زبان عربي کامل است.
همانطور كه ميبينيد مشركين ميگفتند بشري به پيامبر اينها را تعليم مي دهد و جاي سوال است كه مشركين آيا منظورشان حديث بوده است يا قرآن؟ آيا پيامبر حديث را از خارجي ها ياد ميگرفت يا قرآن؟ با اين وصف واضح است كه پيام پيامبر قرآن بوده است و قرآن هم از طرف خداست و پيامبر در اين ميان مبلغ است و مطمئنا پيامبر بايد مسئوليت گفته هاي خويش را بر عهده گيرد و براي به تحقق رساندن آن ايده ها بايد عملا پا شود و در آنراه مجاهدت به خرج دهد. خداي مهربان هم هر آنچه از مجاهدتهاو تلاشهاي پيامبر كه لازم بوده باشد در قرآن آورده است و غير از آن سالم بدست ما نرسيده است و همه اش احتمالات است و عمل به آن نتيجه اي در بر دارد كه كه اكنون در ميان پيروان حديث ميبينيم.
39- تمام مثالها
خداي مهربان اعلام ميدارد كه " کافرانند که نمي پذيرند قرآن کامل است"
[18:54] ولقد صرفنا في هذا القرءان للناس من كل مثل وكان الانسن اكثر شىء جدلا
[18:54] ما هرگونه مثالي در اين قرآن آورده ايم، ولي انسان بيش از هر موجودي اهل مجادله است.
خداي قادر توانا در آيه 18:54 اعلام ميدارد كه در اين قرآن هر گونه مثالي آورده شده است و احتياجي به حديث و سنت نيست. آيا آيه 18:54 آنقدر مبهم است كه مفهومش را نميفهميد؟! آيا خدا در آيه بالايي نعوذ بالله اشتباه كرده است كه گفته ما در اين قرآن از هرگونه (توجه شود گفته هرگونه) مثلي استفاده كرده ايم. آيا شما به اين آيه ايمان داريد يا نه؟!
با يكي از دوستانم بحث ميكردم . زماني كه اين آيه را برايش گفتم فورا گفت: نه قرآن هر مثلي در آن نيست زيرا شما اگر راست ميگويي مثل "شتر در خواب بيند پنبه دانه گه لپ لپ خورد گه دانه دانه" را در قرآن پيدا كنيد؟!!
همانطور كه ميبينيد پيروان روايات و دستنوشته هاي قرون اوليه به حرف خدا اعتماد ندارند و براي رد كردن حرف خدا به استدلالهاي بني اسرائيلي روي مياورند و خنده دار حرف ميزنند.شما چند لحظه وجدانت را قاضي كن و آيه زير را بخوان. آيا آوردن آيه اي در حد آيه زير نشان نميدهد كه كتاب قرن كامل است و هر آن چه كه براي هدايت لازم است را داراست؟!
[24:58] اي كساني كه ايمان آورده ايد، خدمتكاران شما و فرزنداني كه هنوز بالغ نشده اند، بايد (پيش از ورود به اتاق شما) اجازه بگيرند. اين عمل در سه موقع بايد انجام شود- پيش از نماز فجر، هنگام ظهر كه لباس خود را براي استراحت عوض مي كنيد و پس از نماز عشا. اين سه نوبت، اوقات خصوصي شماست. در ساعات ديگر، هيچ گناهي بر شما يا بر آنها نيست كه با هم باشيد. خدا، اين چنين آيات را براي شما روشن مي كند. خداست داناي مطلق، حكيمترين.
40- هر كس چيزي ميگويد
همانطور كه ميدانيد در سوره كهف خداي مهربان به چند مورد جالب اشاره دارد يكي از آن نكات آيه زير است:
[18:22] سيقولون ثلثة رابعهم كلبهم ويقولون خمسة سادسهم كلبهم رجما بالغيب ويقولون سبعة وثامنهم كلبهم قل ربي اعلم بعدتهم ما يعلمهم الا قليل فلا تمار فيهم الا مراء ظهرا ولا تستفت فيهم منهم احدا
[18:22] بعضي مي گويند: "آنها سه نفر بودند؛ سگشان چهارمين بود،" در حالي كه برخي ديگر مي گويند: "پنچ نفر؛ ششمين آنها سگشان بود،" در حالي كه حدس مي زدند. بعضي گفتند: "هفت نفر" و هشتمين سگشان بود. بگو: "پروردگار من به تعداد آنها داناتر است." فقط عده كمي تعداد صحيح را مي دانستند. بنابراين، با آنها مجادله نكن؛ فقط با آنها مدارا كن. احتياجي نيست با كسي در اين باره مشورت كني.
گروه اول مي گويند : "آنها سه نفر بودند؛ سگشان چهارمين بود،"
گروه دوم مي گويند : "پنچ نفر؛ ششمين آنها سگشان بود،"
گروه سوم مي گويند : "هفت نفر" و هشتمين سگشان بود.
و ...
در ادامه خدا ميفرمايد اينها همه اش حدس و گمان است. بنابراين، با آنها مجادله نكن؛ فقط با آنها مدارا كن. احتياجي نيست با كسي در اين باره مشورت كني.
آخرين خطبه پيامبر به سه صورت مختلف نقل شده است :
گروه اول : كتابي و عترتي
گروه دوم : كتابي و سنتي
گروه سوم : كتابي
حال شما تصور كنيد آخرين خطبه پيامبر چرا بايد به سه صورت مختلف نقل شود مگر نعوذ بالله پيامبر ضد و نقيض حرف ميزده است.!!؟مگر پيامبر نبايد پيامش را روشن ابلاغ دارد؟ بر طبق آيه 18:22 نبايد به پيروان حديث و سنت اعتماد كرد . زيرا اينان از شك و گمان پيروي ميكنند. اينان فقط حديث ميزنند . فقط به تعصبات مادرزادي خود خو گرفته اند. كسي كه خود را مسلمان ميداند نبايد و احتياجي نيست با كتب حديث دين خود را روشن نمايد.
آيه 17:31 تا 17:39 را نگاه بفرمائيد. همانطور كه ميبينيد خدا در اين آيات دستورات و احكامي را بيان ميدارد و در ادامه ميفرمايد :
[17:39] ذلك مما اوحى اليك ربك من الحكمة ولا تجعل مع الله الها ءاخر فتلقى في جهنم ملوما مدحورا
[17:39] اين بخشي از حكمتي است كه پروردگارت بر تو وحي كرده است. خداي ديگري در كنار خدا قرار نده، مبادا كه عاقبت به جهنم افتي، نكوهيده و شكست خورده.
همانطور كه ميبينيد خدا به پيامبر دستور ميدهد كه :( اين بخشي از حكمتي است كه پروردگارت بر تو وحي كرده است. خداي ديگري در كنار خدا قرار نده.) و اين چيز جالبي است زيرا خدا پيامبر را از اختراع دستورات و حكمتها ميترساند كسي كه منبع ديگري در كنار قرآن درست كند به معناي قرار دادن خدايي در كنار خداي يكتاست.پيامبر هم ميبايست طبق قرآن به مردم امر ميكرد :
[15:94] فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركين
[15:94] بنابراين، دستوراتي را كه به تو داده شده است، اجرا كن و به مشركان (كساني كه منابعي ديگر در كنار قرآن دارند) اعتنا نكن.
36- سوال اساسي
شما فرض كنيد كه حرف پيروان حديث درست باشد و دو منبع (قرآن و حديث) براي اسلام داشته باشيم. حال آيا نبايد پيامبر خود احكام را ابلاغ كند؟ اگر قرار است كه طريقه دستشويي رفتن و غذا خوردن پيامبر براي ما الگو باشد. پس چرا پيامبر اعلام نكرد كه طريقه دسشويي رفتن بايد اينجوري باشد ؟ مگر قرار نيست پيامبر نذير مبين باشد و به روشني و وضوح پيام خود را اعلام كند. پس چرا در اين گونه موارد پيام خود را ابلاغ نكرد. همانطور كه ميبينيد پيروان كتب حديث خود پيام پيامبر را ابلاغ ميكنند و از طرف پيامبر احكام اختراع ميكنند و اين دقيقا همان شرك است.
37- پيامبر امر ميكند
تمام دنيا ميدانند كه يكي از اولين توصيه هاي پيامبران امر به انفاق و توجه به خويشاوندان است حال شما آيه زير را توجه بفرمائيد :
[16:90] ان الله يامر بالعدل والاحسن وايتائ ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكرون
[16:90] خدا به عدل، انفاق و توجه به خويشاوندان امر مي کند و پليدي، فساد و تجاوز را نهي مي نمايد. او به شما پند مي دهد، باشد که توجه كنيد.
سوالي كه پيش ميايد اين است كه در آيه خدا امر ميكند اما همه ميدانيم كه اين توصيه ها را پيامبر به مردم ميگفت . خدا به عدل، انفاق و توجه به خويشاوندان امر مي کند و پيامبر هم همين كارها را ميكرد و همينها را براي مردم تكرار مينمود.حال با توجه به اين آيا پيامبر منبعي به جز قرآن در اختيار داشته است ؟
38- يك نفر خارجي يادش ميدهد
شما اگر باور نداريد كه پيامبر قرآن را به مردم ميگفت به آيه زير توجه كنيد:
[16:103] ولقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذي يلحدون اليه اعجمي وهذا لسان عربي مبين
[16:103] ما خوب مي دانيم که آنها مي گويند: "بشري به او تعليم مي دهد!" زبان آن مرجعي که آنها به آن اشاره مي کنند، غير عربي است و اين به زبان عربي کامل است.
همانطور كه ميبينيد مشركين ميگفتند بشري به پيامبر اينها را تعليم مي دهد و جاي سوال است كه مشركين آيا منظورشان حديث بوده است يا قرآن؟ آيا پيامبر حديث را از خارجي ها ياد ميگرفت يا قرآن؟ با اين وصف واضح است كه پيام پيامبر قرآن بوده است و قرآن هم از طرف خداست و پيامبر در اين ميان مبلغ است و مطمئنا پيامبر بايد مسئوليت گفته هاي خويش را بر عهده گيرد و براي به تحقق رساندن آن ايده ها بايد عملا پا شود و در آنراه مجاهدت به خرج دهد. خداي مهربان هم هر آنچه از مجاهدتهاو تلاشهاي پيامبر كه لازم بوده باشد در قرآن آورده است و غير از آن سالم بدست ما نرسيده است و همه اش احتمالات است و عمل به آن نتيجه اي در بر دارد كه كه اكنون در ميان پيروان حديث ميبينيم.
39- تمام مثالها
خداي مهربان اعلام ميدارد كه " کافرانند که نمي پذيرند قرآن کامل است"
[18:54] ولقد صرفنا في هذا القرءان للناس من كل مثل وكان الانسن اكثر شىء جدلا
[18:54] ما هرگونه مثالي در اين قرآن آورده ايم، ولي انسان بيش از هر موجودي اهل مجادله است.
خداي قادر توانا در آيه 18:54 اعلام ميدارد كه در اين قرآن هر گونه مثالي آورده شده است و احتياجي به حديث و سنت نيست. آيا آيه 18:54 آنقدر مبهم است كه مفهومش را نميفهميد؟! آيا خدا در آيه بالايي نعوذ بالله اشتباه كرده است كه گفته ما در اين قرآن از هرگونه (توجه شود گفته هرگونه) مثلي استفاده كرده ايم. آيا شما به اين آيه ايمان داريد يا نه؟!
با يكي از دوستانم بحث ميكردم . زماني كه اين آيه را برايش گفتم فورا گفت: نه قرآن هر مثلي در آن نيست زيرا شما اگر راست ميگويي مثل "شتر در خواب بيند پنبه دانه گه لپ لپ خورد گه دانه دانه" را در قرآن پيدا كنيد؟!!
همانطور كه ميبينيد پيروان روايات و دستنوشته هاي قرون اوليه به حرف خدا اعتماد ندارند و براي رد كردن حرف خدا به استدلالهاي بني اسرائيلي روي مياورند و خنده دار حرف ميزنند.شما چند لحظه وجدانت را قاضي كن و آيه زير را بخوان. آيا آوردن آيه اي در حد آيه زير نشان نميدهد كه كتاب قرن كامل است و هر آن چه كه براي هدايت لازم است را داراست؟!
[24:58] اي كساني كه ايمان آورده ايد، خدمتكاران شما و فرزنداني كه هنوز بالغ نشده اند، بايد (پيش از ورود به اتاق شما) اجازه بگيرند. اين عمل در سه موقع بايد انجام شود- پيش از نماز فجر، هنگام ظهر كه لباس خود را براي استراحت عوض مي كنيد و پس از نماز عشا. اين سه نوبت، اوقات خصوصي شماست. در ساعات ديگر، هيچ گناهي بر شما يا بر آنها نيست كه با هم باشيد. خدا، اين چنين آيات را براي شما روشن مي كند. خداست داناي مطلق، حكيمترين.
40- هر كس چيزي ميگويد
همانطور كه ميدانيد در سوره كهف خداي مهربان به چند مورد جالب اشاره دارد يكي از آن نكات آيه زير است:
[18:22] سيقولون ثلثة رابعهم كلبهم ويقولون خمسة سادسهم كلبهم رجما بالغيب ويقولون سبعة وثامنهم كلبهم قل ربي اعلم بعدتهم ما يعلمهم الا قليل فلا تمار فيهم الا مراء ظهرا ولا تستفت فيهم منهم احدا
[18:22] بعضي مي گويند: "آنها سه نفر بودند؛ سگشان چهارمين بود،" در حالي كه برخي ديگر مي گويند: "پنچ نفر؛ ششمين آنها سگشان بود،" در حالي كه حدس مي زدند. بعضي گفتند: "هفت نفر" و هشتمين سگشان بود. بگو: "پروردگار من به تعداد آنها داناتر است." فقط عده كمي تعداد صحيح را مي دانستند. بنابراين، با آنها مجادله نكن؛ فقط با آنها مدارا كن. احتياجي نيست با كسي در اين باره مشورت كني.
گروه اول مي گويند : "آنها سه نفر بودند؛ سگشان چهارمين بود،"
گروه دوم مي گويند : "پنچ نفر؛ ششمين آنها سگشان بود،"
گروه سوم مي گويند : "هفت نفر" و هشتمين سگشان بود.
و ...
در ادامه خدا ميفرمايد اينها همه اش حدس و گمان است. بنابراين، با آنها مجادله نكن؛ فقط با آنها مدارا كن. احتياجي نيست با كسي در اين باره مشورت كني.
آخرين خطبه پيامبر به سه صورت مختلف نقل شده است :
گروه اول : كتابي و عترتي
گروه دوم : كتابي و سنتي
گروه سوم : كتابي
حال شما تصور كنيد آخرين خطبه پيامبر چرا بايد به سه صورت مختلف نقل شود مگر نعوذ بالله پيامبر ضد و نقيض حرف ميزده است.!!؟مگر پيامبر نبايد پيامش را روشن ابلاغ دارد؟ بر طبق آيه 18:22 نبايد به پيروان حديث و سنت اعتماد كرد . زيرا اينان از شك و گمان پيروي ميكنند. اينان فقط حديث ميزنند . فقط به تعصبات مادرزادي خود خو گرفته اند. كسي كه خود را مسلمان ميداند نبايد و احتياجي نيست با كتب حديث دين خود را روشن نمايد.
0 : نظرات
Post a Comment
<< صفحه اصلي