Counters

Tuesday, August 25, 2009

هر جامعه اي كه چيزي براي گفتن نداشته باشد ، خود را به گذشته خويش وصل مي كند. فخر كردن به گذشتگان از حقه هاي شيطان است براي بازداشتن انسانها از پيشرفت. يكي از عوامل مقاومت و جبهه گيري در مقابل پيامهاي خدا ، همين فخر به گذشته است. فخر به آبا و اجداد است كه نژاد پرستي را بوجود مي آورد. خداي مهربان همه انسانها را از يك نسل آفريده است ، بنابراين هيچ دليلي براي فخر وجود ندارد. اولين كسي كه در طول تاريخ ادعاي برتري بر ديگران را داشت ، شيطان بود. "من از او بهترم" ايده شيطان است براي سوق دادن مردم به سوي جهنم. مثلا ايرانيها گذشته خوبي داشته اند ، حال آيا درست است كه با همين ايده خود را از ساير ملتها بالاتر بدانند! آيا همين باعث نابودي نفس آن جامعه نخواهد شد! همين تعصب غلط مردم را از پيشرفت باز ميدارد! و در نهايت عذاب خداي مهربان را در پي خواهد داشت. بعضي لذتها در ظاهر لذت هستند ، اما در اصل رنج و عذاب است. بعضي از مردم دلبسته آيين نياكان خويش هستند و همين دل بستن به سنت و آيين آبا و اجداد از حقه هاي شيطان است براي گول زدن مردم. به همين خاطر اگر فردي حرفي برخلاف آيين غلط آبا و اجداد بزند ، به معناي از بين بردن يك "دلبستگي" است. از بين بردن دلبستگي هاي يك جامعه هميشه همراه با جبهه گيري است. براي توضيح بيشتر از چندين مثال بهره ميبريم:
مثال 1 : خيلي از مسلمانان كتابهاي حديث را منبعي در كنار قرآن قرار داده اند. زيرا كتابهاي حديث يادگار نياكان آنهاست. خودشان هم ميدانند كه كتابهاي حديث پر است از دروغ و غلو ؛ اما باز هم با علم به اين موضوع از كتب حديث به عنوان منبع دوم اسلام استفاده ميكنند. مثل اين است كه شما ميداني كه آتش دست را مي سوزاند ، اما باز هم دست توي آتش مي بري. اين مورد نشان ميدهد كه شما به آتش دلبستگي خاصي داريد و اين كار شما در واقع منطقي نيست. اگر شما به آتش دلبستگي خاصي نداشتيد ، هيچوقت دست توي آن نميكرديد. اما آيا واقعا چنين دلبستگيي واقعي است؟ يعني ميتوان روي آن حساب كرد؟ در واقع چنين دلبستگيي از الهامات شياطين است. زيرا شيطان به اين طريق جبهه بسيار محكمي را در مقابل پيامهاي خدا بوجود ميآورد. لذت موقتي كه از اين دلبستگي حادث ميشود ، شبيه يك سراب است. كافي است كه يك حادثه براي شما پيش بيايد و مرگ جلو چشم شما بيايد ؛ در اين حالت تمام اين سرابها براي شما مشخص ميشود و فقط خدا مي ماند. مثل اين است كه شما به خانه ات دلبستگي شديد داريد ، بعد از مدتي مريض مي شويد ، در اين حالت دلبستگي شما به آن كمترميشود زيرا اصولا آن دلبستگي شديد ، غلط بوده است و الهام شده شياطين بوده است. زماني كه در كتب حديث از مقدسين خويش "قال قال" مي شنويد ، آرامش و دلبستگي خاصي احساس مي كنيد زيرا از آن خاطرات داريد. و فكر ميكنيد كه احساس آرامش مي كنيد! و همه اين لذتهاي موقت ، وسوسه شياطين است. يا زماني كه در مورد نژاد خويش حرف ميزنيد و از قهرمان بازيهاي رستم و سهراب مي شنويد ، رستم پيش چشم شما به يك مقدس تبديل مي شود و از روايت داستان او لذت مي بريد ، تا جايي كه رستم در ذهن شما به مقام تقدس نائل ميشود. در اين حالت اگر يكي بيايد و نقطه ضعف رستم را براي شما بازگو كند ، شما بدت مي آيد و ممكن است با او درگير شويد. در اين حالت شما واقعيتها را هم قبول نمي كنيد. اگر خود رستم را هم زنده كنند و او خود واقعيت را بگويد ، باز هم تو دست بردار نيستي و مثلا ميگويي كه "اين رستم نيست كه زنده شده است اينها ميخواهند مرا فريب دهند!". اين تعصب غلط ناشي از اين است كه شما فريب شيطان را خورده ايد ؛ در اصل تعصب و دلبستگي شديد شما در مورد رستم غلط بوده است. آنها براى آنچه كسب كردند، مسئولند و شما براى آنچه كسب مى كنيد، مسئول هستيد. شما جوابگوى هيچ يک از اعمال آنها نيستيد. در مورد كتب حديث هم چنين موردي صحيح است. شما به كتب حديث دلبسته ايد ، زيرا يادگار نياكان و مقدسين شماست. حتي اگر در همين كتب حديث ، آمده باشد كه نياكان شما توصيه كرده باشند : "فقط قرآن را منبع دين خويش قرار دهيد" ، در اين حالت شما آن را قبول نمي كنيد زيرا ساختماني درست كرده ايد كه نصف پايه آن نادرست اجرا شده است و هزينه بازسازي آن را متقبل نمي شويد.

مثال 2: آيا ميدانيد كه بايد اصول دين خويش را از قرآن بگيريد؟ آيا براي شما عجيب نيست كه اصول مذهب شما در قرآن موجود نيست! اصلا چرا بايد اصول دين شما در قرآن موجود نباشد. در اين حالت شما به دو طريق ميتوانيد جواب بگوييد:
1- قرآن كامل نيست و فقط در حالت كلي به اصول دين اشاره كرده است. كه مبسوط آن در كتب حديث ذكر شده است.
2- هر كدام از اصول دين كه در قرآن نباشد ، اضافي است و در واقع اصل نيست و حتي ممكن است كه غلط باشد و حقه شيطان باشد.

جواب دوم شما درست است اما جواب اولي شما ناشي از دلبستگي شما به نياكانتان دارد.آيا درست است كه خداي قادر توانا اصل توحيد را در قرآن كامل بيان نكند و آن را به كتب حديث واگذار كند؟ آيا اين منطقي است؟
خداي مهربان در قرآن ميفرمايد كه "اياك نعبد و اياك نستعين". يعني فقط تورا پرستش مي كنيم و فقط از تو كمك ميخواهيم. حالا شما در كتب حديث ، روايت داريد كه به طلب كمك از مقدسين نصيحت كرده است. آيا اين دو حرف باهم سازگارند؟ ما حرف كدام را قبول كنيم قرآن يا حديث را ؟ شما اگر فريب شيطان را خورده باشيد ، در جواب مي گويي كه: "حديث شرح قرآن است ، پس آن آيه را بايد طبق حديث محدود كرد و طبق حديث معنا كرد زيرا حديث گفته مقدسين است و آنان بهتر از ما قرآن را ميفهمند.!!! " در واقع تو براي اينكه از تنها خدا طلب كمك نكني و همچنان از مقدسين خويش طلب كمك كني ، چنين توجيهي را مي آوري و به اين طريق دلبستگي به آبا و اجداد خويش را نشان ميدهي و براي هميشه خود را بدبخت ميكنيد . اين فرار از واقعيت است. طلب كمك از غير خدا شرك است ، حتي اگر در كتب حديث به آن توصيه شده باشد. كتاب حديثي كه طلب كمك از غير خدا را به شما سفارش كند ، دشمن شماست نه دوست و شارح قرآن. معيار قضاوت نزد خداي عالميان پاكي نفس است نه نژاد و مذهب مادرزادي. بنابراين جهت آزمايش نفس خويش سوالي را از خود بپرسيد و بوسيله وجدان خويش جواب دهيد.
فرض كنيد كه خدا در كتاب آسماني اش مي گويد كه "كسي را همراه خدا نخوانيد" . اما در كتب حديث ، به خواندن غير خدا توصيه شده است . كدام را قبول مي كنيد. گفته قرآن را يا حديث را ؟ آيا قرآن كلام خدا نيست! آيا حرف به حرف قرآن از طرف خدا نيست! آيا ميدانيد كه كتب حديث از طرف خدا نيست! عده اي چند قرن بعد از مرگ پيامبر آن را از حرفهاي پراكنده در جامعه جمع آوري كردند. آيا منبع وحي بايد از دهان اين و آن گرد آيد. آيا اين شيطان نيست كه كتب حديث را به زور به اسلام چسپانده است و باعث بدنامي اسلام شده است!؟ كمي فكر كنيد و وجدان خويش را قاضي كنيد. با خدا باشيد تا خدا شما را تنها نگذارد. اگر شما فقط خدا را بخوانيد ، خدا هم شما را كمك خواهد كرد. شما فقط خدا را نمي خوانيد ، به همين خاطر است كه جامعه شما گير سياستمداران فرقه اي افتاده است . همين روزها شنيدم كه جنگلهاي يونان آتش گرفته است و طي اين چند روز خسارتهاي زيادي به اين كشور اروپايي وارد شده است. جامعه يونان هم خيلي به آبا و اجداد خويش مي نازيدند. شهر آتن پر است از آثار باستاني. يونان در گذشته مهد تمدن بود . آيا تمدن گذشته آنان مي تواند آنان را از اين بلا نجات دهد. بلايي كه خدا نازل كند ، احدي را ياراي مقابله با آن نيست. يونان كشور اروپايي است ، اما يك آتش ساده اين بلا را سرش آورد ، بطوريكه تمام كشورهاي اروپايي قادر به كنترل آن نيستند. بله يك آتش ساده به اراده خدا اينچنين عمل مي كند. ما هم بايد از عذاب خدا بترسيم. خداي مهربان با يك چيز ساده ، اتفاق ساده ، خبر ساده ، فرد ساده ... ميتواند يك كشور را به هم بريزد ؛ زيرا همه قدرتهاي جهان در سيطره آن قادر متعال است. آيا حيف نيست كه از علي و حسين به جاي خدا طلب كمك كنيم! آيا مايه تاسف نيست؟! از همين امروز توبه كنيد و به سوي خدا بازگرديد ، فردا دير است شايد ديگر فردايي نباشد.

[2:134] تلك امة قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم ولا تسءلون عما كانوا يعملون

[2:134] چنين است جامعه اي از گذشته. آنها براى آنچه كسب كردند، مسئولند و شما براى آنچه كسب مى كنيد، مسئول هستيد. شما جوابگوى هيچ يک از اعمال آنها نيستيد.




Monday, August 17, 2009

Sunday, August 16, 2009

چطوري بعضي اعمال و سخنان در طول تاريخ به يك بت تبديل مي شوند؟ براي توضيح اين مورد از يك مثال بهره مي برم . اين مثال را در يكي از سايتهاي اينترنتي خواندم. زماني يك راهب تعدادي شاگرد داشته است و مشغول عبادت بوده اند ، در حين عبادت گربه اي در آن محوطه جست و خيز مي كند ومدام مزاحم عبادت راهبها مي شود. راهب بزرگتر به شاگردها دستور ميدهد كه گربه را بگيرند و به درخت ببندند ، تا مزاحم عبادت آنها نشود. اين روال هر روز ادامه پيدا مي كند و هر روز گربه به درخت بسته مي شود تا كه مزاحم عبادت راهبها نشود. بعد از مدتي راهب بزرگ مي ميرد و يكي از شاگردان جاي او را مي گيرد. بعد از مدتي گربه هم مي ميرد . راهبها يك روز ميخواهند مشغول عبادت شوند ؛ مي بينند كه از گربه خبري نيست ، در نتيجه شور و شوق لازم را براي عبادت نداشتند. زيرا آنها به گربه عادت كرده بودند. راهب بزرگ دستور ميدهد كه فورا يك گربه از بازار خريده و به درخت بندند. به اين طريق بستن گربه به درخت در حين عبادت ، به يك سنت در بين راهبها تبديل مي شود . سالها مي گذرد و همين سنت بر جاي خود باقي مي ماند . يكي از روزها يكي از راهبها كتابي مي نويسد در مورد رابطه عبادت و بستن گربه به درخت. بعد از مدتي ، بستن گربه به درخت به يك امر مقدس تبديل مي شود و در باور مردم آن زمان نفوذ مي كند و به يك مراسم مذهبي بدل مي شود و آن مراسم مذهبي به آن مذهب مي چسبد.

منظور از اين مثال ، توضيح اين مورد است كه چطوري بعضي سنتهاي غلط بوجود مي آيند. بعضي اعمال و رسوم مثل بستن گربه به درخت بوجود مي آيند. شيطان از اين حيله براي انحراف دين استفاده مي كند. شيطان ملعون با اين حيله خيلي از موارد بيربط را وارد دين كرده است. براي درك بيشتر چند نمونه را توضيح مي دهم:

نمونه 1 : در قرن سوم و چهارم هجري ، مسلمانان از نظر علمي پيشرفت زيادي كرده بودند؛ در اين برهه زماني تعدادي تصميم گرفتند كه كتابهايي از ساير گفته هاي پيامبر تهيه كنند. اين در حالي بود كه پيامبر كتاب خويش (قرآن) را تحويل داده بود و همين كتاب قرآن باعث پيشرفت مسلمانان شده بود. اما شيطان عده اي را وسوسه كرد كه كتابهايي ديگر از رسول تهيه كنند. در ابتدا جمع آوردندگان حديث براي كنجكاوي اين كار را ميكردند مثل نوشتن سفرنامه ها ؛ و هيچوقت فكر نمي كردند كه يك روزي اين كتابها به منبع دوم اسلام تبديل شوند. جمع آوردندگان حديث هيچوقت منظورشان اين نبود كه كتابهاي آنان در كنار قرآن قرارداده شود. اما نسلهاي بعدي مثل بستن گربه به درخت ، آن را بسط دادند و حتي آن كتابها را مرجع دين قرار مي دهند. و تفسير بر اين كتابهاي حديث مي نويسند. اين يك نوع گمراهي در دين است كه شيطان آن را وسوسه كرده است. كسي كه خود را تسليم خدا ميداند ، بايد راه خويش را تصحيح كند.

نمونه 2 : خيلي از مردم هيچوقت در اصل ماجرا دقت نمي كنند و همگي تقليد مي كنند و هيچوقت از خود نمي پرسند كه شايد اينجوري نبوده باشد. مراسم تسليت را در نظر بگيريد. مسجد جاي عبادت است نه جاي تسليت گفتن. در دوره اي از زمان ، شيطان مسلمانان را وسوسه كرد كه مراسم تسليت و سوگواري را به مسجد ببرند. به اين طريق مسجد ، به جاي ذكر خدا ، به مكان تسليت گفتن تبديل شد. مردم كه در مسجد جمع مي شدند شروع به حرف زدن و تسليت گفتن مي كردند ، بعضي از متدينين براي اينكه مردم را مجبور كنند كه مسجد جاي غيبت و حرف زدن نيست ، به آنها گفتند كه در مراسم تسليت ، به جاي حرف زدن قرآن بخوانيد و به اين طريق مردم شروع به خواندن قرآن ميكردند و اولين سوره هم فاتحه بود. به اين طريق اين مراسم فاتحه خواني نام گرفت ؛ در حالي كه مسجد جاي عبادت خداست ، نه جاي ذكر مقدسين و اموات. خيلي از رسوم غلط ديگر هم مثل همين بوجود مي آيند. زماني كه مردم از يكتاپرستي دور شوند و مقدسين خويش را وارد نماز و شعائر روزانه كنند ، بهتر از اين نميشود. در واقع بعضي مراسمها الكي بوجود مي آيند و الكي مقدس مي شوند.

نمونه 3 : حسين بن علي بر عليه بني اميه قيام كرد و در راه خدا كشته شد. بعد از مرگ او ، بعضي از مردم شروع به تقديس او كردند و از اسم او بر عليه حكومت بني اميه استفاده مي كردند. در حالي كه حسين فرد عاديي بود مثل ساير افراد جامعه خويش ؛ اما جان خويش را در راه خدا و مبارزه با بيعدالتي و نژادپرستي از دست داد . اما بعدا ذكر نام او و عزاداري براي او به يك مراسم مذهبي تبديل شد و براي او مراسم سالگرد و ولادت تشكيل دادند و به يك جزء تفكيك ناپذير در دين تبديل شد . بطوريكه حالا در مساجد ايران ، به جاي خدا ، نام علي و حسن و حسين ذكر ميشود و اين يعني ذكر غير خدا در مساجد. ابتدا هدف چيز ديگري بود ، اما بعدا همان مراسم جاي ياد خدا را گرفت. مهم اين است كه ما خدا را فراموش نكنيم ؛ هدف از زندگي اين نيست كه حسين را فراموش نكنيم. حسين بن علي هم هدف از مبارزه اش همين بود. سران بني اميه خدا را فراموش كرده بودند و پيامبر را به يك بت تبديل كرده بودند ؛ دين را به آلت دست خويش تبديل كرده بودند. حسين مبارزه كرد تا دوباره خدا را به آنها گوشزد كند. يعني هيچكس نمي تواند جاي خدا را بگيرد ، حتي پيامبر. اگر در جامعه اي ، ذكر مقدسين جاي خدا را گرفت ، در آن صورت افراد آن جامعه شبيه بني اميه مي شوند (بدون آن كه خود بفهمند) ؛ يعني نژادپرستي ، فرقه گرائي در تك تك اعمال عبادي آنها نمود پيدا مي كند.

[72:18] وان المسجد لله فلا تدعوا مع الله احدا

[72:18] مكان هاي عبادت متعلق به خداست؛ در كنار خدا احدي را نخوانيد.

نمونه 4 : هيچدام از شعرا ، همچون حافظ يا فردوسي ادعا نكردند كه همه شعرهايشان بامعناست و شايد هم خيلي از اشعار را براي بدست آوردن مال دنيا و وجهه دينايي گفته باشند!، اما نسلهاي بعدي ، از اين كتابها مثل قرآن استفاده ميكنند. اين يعني گربه مقدس براي خود درست كردن. شايد اگر شآن گفتن بعضي از شعرها را بداني ، ديگر شعر از چشم شما بيفتد. پس بايد با چشم انتقاد از اشعار استفاده كرد.

نمونه 5 : دين براي اين است كه خدا را فراموش نكنيم. اگر مذهب مادرزادي شما ، مقدسين را به ياد شما مي آورد و آنان را جاي خدا مي گذارد، صددرصد مطمئن باشيد كه اين حيله شيطان است و بايد هرچه زودتر از خواب غفلت بيدار شويد و رو به خدا بياريد. با كمال تاسف مسلمانان بعد از شنيدن نام پيامبر و ساير مقدسين ، فورا بر آنان صلوات مي فرستند و به قول خودشان ، ياد مقدسين را زنده نگه مي دارند!!! ، غافل از اينكه با اين كار در واقع مقدسين را جاي خدا قرار داده اند ؛ و از آنان براي خود بت ساخته اند. هر آنچه كه بيشتر وقت ، ذهن و فكر شما را مشغول مي كند و نزد شما تقدس بيشتري دارد ، خداي شماست. شما كه اسم خدا را براحتي ذكر مي كنيد و خلي راحت مي گوييد "خدا". حال چرا اسم پيامبر و ساير مقدسين را با كلي سلام و صلوات ذكر مي كنيد ، مگر خدا بزرگتر از آنها نيست! با اين كار شما ، پيامبر و مقدسين جاي خدا را در ذهن شما مي گيرند. به اين طريق هر وقت كه از جاي خويش بلند مي شويد ، به حاي خدا ، "يا علي " خواهيد گفت. به اين طريق پشت ماشينت به جاي اسم خدا ، عبارت "يا اباالفضل" خواهيد نوشت ؛ و به اين طريق آخرت خويش را نابود خواهيد كرد ، هر چند كه خود فكر ميكنيد كه راه راست را طي كرده ايد ؛ ولي اين خيال باطل است كه شيطان به تو القا مي كند و به اين طريق تو را همراه خويش خواهد كرد. دين براي اين است كه خدا را فراموش نكنيم نه اينكه مقدسين را فراموش نكنيم. در واقع محور دين خداست نه مقدسين.

[6:162] قل ان صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العلمين

[6:162] بگو: "نماز من، اعمال عبادي من، زندگي من و مرگ من، همه مطلقا به خدا اختصاص دارد، آن پروردگار عالم.

اطاعت از خدا و اطاعت از رسول

چرا اطاعت از خدا و اطاعت از رسول جدا شده است ؟ آيا اين دو تا اطاعت يكي هستند؟

در واقع ، يكي نيستند. بلكه اطاعت از خدا بسيار دامنه اش بيشتر از رسوله. اطاعت از رسول يعني اطاعت از قرآن (آن قسمت از قرآن كه بوسيله رسول در آن زمان تبليغ ميشود ) . اما اطاعت از خدا فقط اطاعت از قرآن نيست. بلكه همه ما ميدانيم كه خدا از طرق مختلف با ما ارتباط برقرار ميكند. خيلي از شماها به خواب معتقد هستي. بعضي مواقع بعضي چيزها توي خواب به آدمي گفته ميشود ، بعضي اخطارها داده ميشود كه به نوعي براي ما پيام است . اينها به نوعي اطاعت از خداست. ممكن است وجدان شما ، به شما فرمان دهد كه قسمتي از مال خويش را به مستمندان دهيد. در اين حالت مستقيما دستوري از خدا به شما رسيده است. خشكسالي ، زلزله و يا حوادث مرگبار ديگر نوعي اخطار و پيام از طرف خداست كه همه مردم آن را درك ميكنند. خداي مهربان به مادر موسي وحي مي كند تا موسي را در آب بيندازد و اين كار به نوعي اطاعت از خداست. بنابراين "اطاعت از خدا" بسيار وسيعتر از "اطاعت از رسول" است.

Saturday, August 15, 2009

از زمان پيامبر محمد تا روز قيامت فقط قرآن كتاب خداست. خداي مهربان در هر دوره اي كتابي براي جهانيان فرستاده است . قرآن آخرين كتاب است. زماني تورات كتاب خدا براي جهانيان بود اما حالا قرآن است. قرآن به عنوان كتاب كافي است ؛ اما به عنوان هدايت كافي نيست زيرا قرآن فقط يك كتاب است . قرآن به عنوان يك كتاب از طرف خدا كافي است ، پس بنابراين پيامبر محمد كتابي غير از قرآن نداشته است و نبايد داشته باشد. اسلام يك منبع دارد و آن هم قرآن است.پس بهتر است كه اين موضوع را به صورتي ديگر نوشت: خدا براي هدايت كافي است. قرآن به خودي خود ما را هدايت نميكند بلكه خدا پشت همه اين قضيه هاست ، خداست كه ما را هدايت ميكند. پس بنابراين بهتر است بگوييم : خدا براي هدايت كافي است ؛ رسول ، قرآن ، مبلغين همه وسيله اند ؛ همگي وسيله هدايتند. قرآن به عنوان كتاب خدا كافي است . در كتاب خدا نوشته شده است كه مجازات زناكار (در صورت وجود چهار شاهد) صد ضربه تازيانه است ، اما در كتب حديث نوشته شده است كه مجازات سنگسار است. به اين طريق ثابت ميشود كه كتب حديث پيام پيامبر محمد نيستند و در واقع دشمن شماره يك پيامبر محمد هستند. شعار تنها قرآن در اين معنا درست است كه تنها كتاب قرآن منبع هدايت است. رسول وظيفه اش بيان و ابلاغ پيام است. اگر كتاب خدا كافي نيست و كتب حديث هم بايد در كنار آن قرار داده شود ، پس چرا هر دو كتاب احكام جداگانه دارند ؛ يكي مي گويد صد ضربه و ديگري مي گويد سنگسار! ، كدام يك پيام خداست؟! اين سوالي است كه پيروان حديث و سنت تا روز قيامت هم توفيق پيدا نمي كنند جواب دهند. كسي كه خواب است را ميشود بيدار كرد ، اما كسي كه خود را به خواب ميزند ، نميشود بيدارش كرد. كساني كه به فرقه هاي خود چسبيده اند ، مدام بهانه مي آورند كه شعار فقط قرآن غلط است. البته كه شعار فقط قرآن براي آنها غلط است زيرا كه آنها با هزار كتاب ديگر مثل قرآن هم هدايت نمي شوند. كسي كه بخواهد هدايت شود و يكتاپرست شود ، چند آيه قرآن هم مي تواند او را به راه راست آورد و او را رهنمون شود. فرقه گراها هيچوقت به كتاب قرآن قانع نيستند زيرا تعصبات فرقه اي آنان در قرآن يافت نمي شود و همين مورد باعث شده است كه قرآن براي آنان كافي نباشد. قرآن براي كسي كافي است كه خدا را پرستش كند و كتاب خدا را منبع هدايت خويش قرار دهد. قرآن براي كسي كافي است كه خدا پشتش باشد ، اما اگر كسي خدا پشتش نباشد ، 110 جلد كتاب حديث هم براي او بسنده نمي كند و همچنان رسوم و سنتهاي غلط فرقه مادر زادي را ادامه ميدهد و براي هميشه گمراه است.

کافران از فهم قرآن عاجزند

[17:45] واذا قرات القرءان جعلنا بينك وبين الذين لا يؤمنون بالاءخرة حجابا مستورا

[17:45] هنگامي كه قرآن مي خواني، ما ميان تو و كساني كه به آخرت ايمان ندارند، حجابي نامرئي قرار مي دهيم.

فقط خداست که هدايت مي کند

[2:272] ليس عليك هدهم ولكن الله يهدي من يشاء وما تنفقوا من خير فلانفسكم وما تنفقون الا ابتغاء وجه الله وما تنفقوا من خير يوف اليكم وانتم لا تظلمون

[2:272] تو مسئول هدايت هيچ كس نيستى. فقط خداست كه هر كه را بخواهد (هدايت شود) هدايت مي كند. هرچه انفاق كنيد به نفع خود كرده ايد. هر انفاقى كه مي كنيد بايد به خاطر خدا باشد. هرچه انفاق كنيد، بدون كوچک ترين بي عدالتى به شما بازگردانده خواهد شد.

[4:175] فاما الذين ءامنوا بالله واعتصموا به فسيدخلهم في رحمة منه وفضل ويهديهم اليه صرطا مستقيما

[4:175] کساني که به خدا ايمان مي آورند و به او متوسل مى شوند، او آنها را در پرتو رحمت و موهبت خود مي پذيرد و آنها را در راهي مستقيم به سوي خويش هدايت مي کند.

سنت قرآن يا قرآن سنت ؟

سالهاست كه مساله اسلام و مسلمانان و عقب ماندگيهاي مسلمانان ذهن خيلي ها را در تمام دنيا و بخصوص ايران به خود مشغول كرده است چرا مسلمانان چنين روز و وضعي دارند حتي به نوشته هاي كتاب مقدس خود عمل نميكنند چه چيزي اين معزل را بوجود آورده است چه چيزي آنها را به حيطه انحطاط و تزلزل كشانده است آيا اين قوانين و دستورات كه در حال حاضر به آن معتقدند مايه محدوديت و عقب ماندگي آنها نيست؟

تمام بدبختي هاي مسلمانها از تبعيت كتابهاي حديث و سنت است . حديث و سنت است كه تمام مسلمين را به بت پرستي كشانده است . حديث و سنت مثل زنجيري مغز و قلب مسلمانان را تسخير كرده است و چنان آنها را به ورطه انحطاط كشانده است كه در زمان ما مسلمان بودن يعني عقب ماندگي يعني بت پرستي يعني تبعيت از خرافات و تبعيت از شيطان.

آيه 168و169و170و171 سوره بقره:

168: اى مردم، از محصولات زمين، تمام چيزهايى را که خوب و حلال هستند بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نکنيد؛ او سرسخت ترين دشمن شماست.
۱۶۹: او فقط شما را به کارهاى پليد و نادرست امر مى کند و اينکه شما درباره خدا چيزى بگوييد که نمى دانيد.
۱۷۰: هنگامى که به آنها گفته شود، "از آنچه خدا در اين نازل کرده است پيروى کنيد،" مى گويند، "ما فقط از آنچه از اعمال والدين خود يافتيم، پيروى مى کنيم." اگر والدين آنها نفهميده بودند و هدايت نشده بودند
۱۷۱ : مثال چنين کافرانى، مانند طوطى هايى است که هر صدا و آوايى را که مى شنوند، بدون آنکه بفهمند، تکرار مى کنند. کر و گنگ و کور؛ آنها نمى توانند بفهمند.

اين همان وعده خداوندي است كه اگر به گفته شيطان حلال را بر خود حرام كنيم در آن صورت شيطان موفق شده است كه ما را به فقر و فحشا و عقب ماندگي بكشاند و اين براي مسلمين حاضر پيش آمده است . يكي از راههايي كه شيطان ميخواهد خداپرستان را به فساد و بدبختي بكشاند پيروي از منبع ديگري به عنوان حديث و سنت در كنار قرآن است . قرآن كتاب هدايت است و كتاب همه انسانهاست .

در اينجا 35 دليل جهت ابطال پيروي از غير قرآن مياورم .

انتظار دارم كه كساني در بحث شركت كنند كه به قرآن به عنوان كتاب آسماني ايمان دارند و از كساني كه خدا و يا قرآن را به عنوان كتاب آسماني قبول ندارند خواهشمندم كه بحث را در يك تاپيك ديگر دنبال كنند.

دليل 1--- قرآن همان منبع ديني است

كه جهت نذارت و بشارت آمده است و دنباله تورات و انجيل و ساير كتب آسماني است . اگر ما فقط قرآن را منبع هدايت خود قرار دهيم در اين صورت از دست خرافات سنت و حديث خلاص ميشويم و با ساير جوامع هماهنگ ميشويم. ممكن است اين مساله براي خيلي ها قابل هضم نباشد وبگويند كه پس اين همه حديث خوب چي ميشود. بايد عرض كنم كه اين حرف همان وسوسه شيطان در جهت انحراف دين هدايت كننده بشر است. مسلمانان احاديث را منبع هدايت و قانون خود قرار داده اند و اين دقيقا همان چيزي است كه شيطان ميخواهد.

دليل 2 --- قرآن به مسلمانان دستور ميدهد

كه فقط از قرآن پيروي كنند و هيچ حديثي به جز آيات خدا را قبول نكنند.

انعام/114: آيا غير از خدا، منبع ديگرى را به عنوان قانون، مرجع قرار دهم، در حالى که او اين کتاب را با تمام جزئياتى مفصل براى شما نازل کرده است کسانى که کتاب آسمانى دريافت کردند، تشخيص مى دهند که اين از جانب پروردگارت، با حقيقت نازل شده است. هيچ شکى به خود راه نده.

و همچنين نگاه كنيد به : جاثيه /6

دليل 3--- تنها سنت ذكر شده در قرآن سنت الله است

در هيچ جاي قرآن از سنت و حديث محمد و يا اهل بيت سخني نرفته است و تنها سنت ذكر شده در قرآن همان سنة الله است

سنة الله في الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا احزاب/6 و فاطر/43 و فتح/23

در قرآن فقط دو آيه است که شرح مى دهد پيغمبر محمد "بشرى بيش از شما نيست."


آيا اين تصادفى است که هر دو مورد در پايان آيه شرک را منع مى کند


آيه اول : كهف / 109 تا 110

لمات رب و لو جئنا بمثله مددا (۱۰۹) قل انما أنا بشر مثلکم يوحى ال أنما الهکم اله واحد فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرک بعباده ربه أحدا (۱۱۰)

ترجمه :

بگو(محمد)، "اگر اقيانوس براى کلمات پروردگار من مرکب مى بود، اقيانوس تمام مى شد، قبل از اينکه کلمات پروردگار من به اتمام رسد، حتى اگر مرکب را دو چندان کنيم."۱۱۰- بگو (محمد)، "من هم مانند شما بشرى بيشترنيستم، به من وحى شده که خداى شما خداى واحد است. کسانيکه به ديدار پروردگار خود اميدوار باشند، بايد پرهيزکارى کنند و هرگز معبودى در کنار پروردگار خود نگذارد."

در اين آيه حرف از اين ميزند كه كلمات خدا هيچوقت به پايان نميرسد و اگر ميخواست كتابي كاملتر به شما ميداد و از طرف ديگر ميگويد كه محمد هم بشري بمانند شماست و اين خود همه جيز را ثابت ميكند . ثابت ميكند كه كلمات خدا همين قرآن است و بس.


آيه دوم : فصلت / 6
( قل انما أنا بشر مثلکم يوحى الي أنما الهکم اله واحد فاستقيموا اليه و استغفروه و ويل للمشرکين)

بگو (محمد)، "من بشرى بيش از شما نيستم، که به من وحى شده که خداى شما خداى واحد است. بايد فقط به او اخلاص بورزيد و از او آمرزش بخواهيد. واى بر مشرکين.

مؤمنان واقعى به گفته پروردگارشان ايمان دارند اينکه قرآن کامل، بى عيب و مفصل با جزئيات است وبايد فقط آن را منشاء هدايت دينى قرار دهند. فقط مشرکين غير از قرآن را مى جويند. پيروى از "حديث و سنت" ساختن بت از پيغمبر محمد است برخلاف خواسته اش.

دليل 4--- وظيفه محمد تنها تبليغ رسالت است و لا غير

ماعلي الرسول الا البلاغ و الله يعلم ماتبدون و ما تكتمون مائده/99و92 ونحل/35و82 ونور/54 و شوري/48

پيروي از محمد و اسوه بودن محمد :

عده اي ميگويند كه سنت و احاديث محمد جزو منابع الهي است زيرا خدا خودش گفته محمد اسوه حسنه است . بايد عرض كنم كه اين افراد نميفهمند كه محمد فقط قرآن را آورده و در اين مورد اسوه حسنه است (محمدي كه در قرآن است اسوه است نه احاديث كه اكثرا دروغ است)

لقد کان لکم في رسول الله أسوه حسنه لمن کان يرجوا الله و اليوم الَآخر و ذکر الله کثيرا (۲۱)


ترجمه : ۲۱ - رسول خدا سرمشق خوبى است براى آن عده از شما که در جستجوى خدا و روز بازپسين هستند و مدام خدا را ياد مى کنند.(۳۳:۲۱)

محمد براي كساني كه در جستجوي خدا و روز بازپسين هستند و كساني كه خدا را ياد ميكنند الگو است.

اين قرآن ذكر است براي مومنان. و اين قرآن بهترين و تنها منشا براي جستجو و شناخت خداست.

اما مسلمانان محمد را در (طريقه دستشويي رفتن و طريقه راه رفتن و ...) هم الگو ميدانند.

در حالي كه خدا ميگويد محمد هم بشري مثل شماست و هربشري راه ميرود.

جالب اين است كه ابراهيم نيز لغت به لغت با چنين کلماتى در قرآن شرح داده شده است.

قد کانت لکم أسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه (۵) لقد کان لکم فيهم أسوه حسنه لمن

کان يرجوا الله و اليوم الَآخر و من يتول فان الله هو الغني الحميد (۶)

ترجمه : ( مثال خوبى از ابراهيم و کسانى که با او بودند براى شما زده شده است........ آنها سرمشق خوبى هستند براى کسانيکه در جستجوى خدا و روز آخر مى اشند.(۶۰:۶))

خوب حالا اگر كسي توانست فقط يك حديث از ابراهيم ذكر كند مساله حل است. مطمئنا كسي نميتواند . خدا خودش ميفرمايد كه ابراهيم براي ما اسوه حسنه است ولي خودش ميدانست كه ابراهيم 5000 سال پيش زندگي ميكرد و كتاب حديثي از او بجاي نمانده است . پس ما از چه چيز ابراهيم پيروي كنيم.

جواب اين است كه ابراهيم هماني است كه خدا در قرآن ذكر كرده است . خدا ميگويد ابراهيم مسلمان

بود مشرك نبود نماز به پا ميداشت زكات ميداد و .... كه در قرآن ذكر كرده است .

نماز و روزه و زكات و حج از ابراهيم به ما رسيده است

و ما همه در اين مورد تابع ابراهيم هستيم در حقيقت اسوه بودن ابراهيم و يا محمد يعني پيروي از گفته هاي قرآن .

(زيرا قرآن است كه سرگذشت درست و بدون انحراف آنها را ذكر كرده است.)

آيا باز هم حرف خود را تكرار ميكني ؟؟؟؟

دليل 5--- در كل قرآن گفته شده (اطاعت از رسول) نه (اطاعت از محمد)

اين يعني اطاعت از محمد از جنبه رسالتش درست است نه از جوانب ديگر. جنبه رسالت محمد هم همان كتاب آسماني قرآن است. ساير موارد مربوط به زندگي شخصي محمد است و اطاعت از او به عنوان مصدر هدايت يك نوع بت پرستي است. البته اگر چنين حرفي را به يك مسلمان بزنيد مثل اين است كه به يك مسيحي بگوييد عيسي پسر خدا نيست.

اطاعت از محمد يعني اطاعت از محمدي كه توي قرآن است نه احاديث كه اكثرا دروغ است.اين يعني اطاعت از همان قرآن.

مگر نميبينيد كه اكثر آيات قرآن با قل (بگو) شروع ميشود. قرآن بوسيله محمد ابلاغ ميشد و اطاعت از محمد يعني اطاعت از گفته هاي

قرآن.

دليل 6--- از خود محمد حديث نقل شده است كه دستور داده بود هيچ حديثي را ننويسند

و اين امر تا اواخر قرن دوم هجري رعايت ميشد . پيشرفتهاي فكري و علمي مسلمين هم در آن اوايل مربوط به عدم محدوديت به سنت خاصي بود. چرا محمد دستور به عدم تدوين حديث ميدهد.؟ اگر دستور نداده است پس چرا خود احاديث (مساله به اين مهمي) را ننوشت؟؟

پس آنهايي كه قبل از قرن دو م هجري ميزيستند (قبل از تدوين احاديث)گمراهند زيرا در آنزمان اين كتابهاي حديث موجود نبود.؟؟؟؟!!!!

دليل 7--- خدا به پيغمبر دستور ميدهد

كه به ما بگويد محمد در آنچه بر او نازل ميشود اشتباه نميكند ولي در احاديث و اعمال شخصي خود ممكن است دچار اشتباه شود.

قل اني ضللت فانها اضل علي نفسي و ان اهتديت فيما يوحي الي ربي انه سميع قريب سبا/50

ترجمه: بگو، "اگر من گمراه شوم، در اثر کوتاهى خودم گمراه مى شوم. و اگر هدايت شدم، بخاطر الهام پروردگار من است. او شنواست، نزديک.

خدا خودش ميدانست كه مسلمانان در چنين ورطه خطرناكي خواهند افتاد به همين خاطر چندين اشتباه از محمد را در قرآن ذكر كرده است كه اينجوري ميخواهد به ما بگويد كه پيروي فقط از قرآن است و در ساير موارد (حديث – سنت – سيره -) هيچگونه پيرويي لازم نيست.

از جمله در آيات زير سهويات محمد ذكر شده است:

انفال/68 توبه/43 توبه/113 توبه/114 احزاب/37 تحريم/1 عبس /1-11

دليل 8---- احتياجي به تفصيلات ديگر نيست و كامل است انعام/115

دليل 9---- قران آسان است و چيزي كه آسان است احتياج به پيوست ندارد

الر تلك ايات الكتاب المبين يوسف /1

فانما يسرناه بلسانك لعلهم يتذكرون دخان /58 و هود /1 و انعام /114

[54:17] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟

دليل 10 ---- خدا احتياج ندارد چيزي به كتابش اضافه شود

خدا از طريق قرآن به ما ياد ميدهد كه كلماتش تمام نميشود و اگر او ميخواست ميتوانست كتابي كاملتر و جزئي تر به ما بدهد و ادامه

نزول مطالب آسماني را به پيرزنان محول نميكرد

دليل 11 ---- خدا از موءمنان حقيقي ميخواهد كه با پيروي از كلام رهبران ديني به جاي كلام خدا در تله بت پرستي نيفتند اين نشان ميدهد كه منبع بت پرستي پيروي از كلام رهبران ديني به جاي قرآن است.

توبه/31

آنها به جاى خدا، رهبران مذهبى و علماى خود را ارباب قرار داده اند. عده اى ديگر مسيح، پسر مريم را بعنوان پروردگار پرستيدند. به همه آنها امر شده بود که فقط يک خدا را پرستش کنند. غير از او خداى نيست. تجليل او را، بسيار بالاتر از آنکه شريکى داشته باشد.

دليل 12--- موءمنان حقيقي ميدانند كه وقتي خدا چيزي ميگويند منظوري دارند:

و چيزي كه نميگويند هم به منظوري است . در اين صورت هر چيزي كه در قرآن ذكر شده براي هدايت كافي است . مگر هدف خدا از فرستادن پيامبران هدايت و تنذير و تبشير نيست پس ديگر چرا خود را به مصادر ديگر محدود كنيم . هدف از ارسال رسول يكتا پرستي است يكتا پرستي در همه جهات : مصدر دين – عبادت – نيايش

دليل 13 ---- خدا از موءمنان حقيق ميخواهد كه در هر مورد اطلاعاتي ميبينند يا ميشنوند تحقيق كنند

ولي مسلمانهاي فعلي به چيزي باور دارند كه قانون احتمالات هم درستي آن را نميرساند

تكرار تاريخ :

كتاب تورات و انجيل هم فرستاده خدايند و اما تورات فعلي بخشهاي مختلف مثل
ميشناه ) mishnahسيره موسي( و جماره ) gemarah احاديث موسي( و ...
را دارا ميباشد آيا اين همان تكرار تاريخ نيست؟؟! متاسفانه تكرار تاريخ است.

يهوديها ميشناه را بر تورات ترجيح ميدهند و مسلمانان هم حديث را بر قرآن ترجيح ميدهند و

سيره و سنت و احاديث را در كنار كتاب خدا قرار داده اند.

يهوديها ميگويند تورات بدون ميشناه معني ندارد مسلمانان هم ميگويند قرآن بدون حديث معني ندارد.

تاكتيك هردو گروه يكي است. زيرا منشا آن كسي نيست جز شيطان ملعون.

دليل 14---- سنت و حديث در كنار قرآن جزو وسوسه هاي شيطان است .

عربها اگر از سنت و حديث پيروي ميكنند به اين دليل است كه اين آئين و سنت ديرينه خودشان است ولي پيروي ايرانيان مسلمان و ساير ملل مسلمان از سنت و حديث جزو وسوسه هاي شيطان است . شيطان به اين طريق اين ملتها را از پيشرفت باز ميدارد و فقر و بيچارگي و مريضي رواني را براي اين ملتها به ارمغان آورده است و آنها را از قرآن و خدا دور ميكند.

كدام آيه قرآن مارا به پيروي از كتابهاي حديث امر ميكند ؟ كدام آيه ؟؟

واقعا ما چقدر از احاديث كتابهاي معتبر خود (كه نديده ايم ) را ميشناسيم؟؟

آيا قرآن فقط براي رهبران مذهبي نازل شده است ؟؟

دليل 15- اثبات تاليف الهي:

احاديث اكثرا مشكوكند حديث محكم خيلي كم است كسي كه كتب حديث را نگاه كرده باشد اينها را ميفهمد . دوستان جهت آزمايش به منابع اصلي حديث نگاه كنند . اختلاف توي احاديث خيلي زياد است . اكثر حديثها ضدش هم موجود است . چرا اكثر حديثها ضدش هم موجود است .

آيا محمد ضد و نقيض حرف ميزده است؟!!!

با توجه به ايه زير حديث جزو منبع الهي نيست .


افلا يتدبرون القران و لو كان من عند غيرالله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا ترجمه :
[4:82]

چرا قرآن را با دقت مطالعه نمى كنند؟ اگر از جانب غير خدا بود، در آن ضد و نقيضهاي بسيار پيدا مي كردند.

دليل 16- معيار مهم آيات الهى

بعضى از مردم ادعا مى کنند که ٍ حديث و سنت"آيات الهى هستند. واضح است، آنان آگاه نيستند که معيار آيات الهى حفاظت کامل آن است. چون حديث و سنت پيغمبر زياد تحريف شده اند، هرگز نمى تواند معيار آيات الهى شود. اين يک واقعيت تصديق شده است که اکثر حديث ها دروغ هايى ساختگى هستند.


انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (۱۵:۹)
ما پيام را نازل کرديم و قطعاٍ ، ما آن را حفظ خواهيم کرد. (۱۵:۹(


جاءهم و انه لکتاب عزيز (۴۱) لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حکيم حميد (۴۱:۴۲)

دليل 17- محمد نه توضيح مى دهد، نه تفسير مى کند و نه قرآن را پيش بينى مى کند

فقط قرآن را تحويل مى دهد و پيروى مى کند.
اما اكثر مسلمانان امروزي ادعا مى کنند که حديث و سنت براى توضيح دادن قرآن لازم هستند.

هر چند قرآن تعليم مى دهد که معلم قرآن خداست؛ که اوست کسى که قرآن را در دل مؤمنان قرار مى دهد صرف نظر از زبان مادريشان؛ و محمد قرآن را توضيح نخواهد داد. آيه پايين را مشاهده کنيد:

فصلت / 44

[41:44] ولو جعلنه قرءانا اعجميا لقالوا لولا فصلت ءايته ءاعجمي وعربي قل هو للذين ءامنوا هدى وشفاء والذين لا يؤمنون في ءاذانهم وقر وهو عليهم عمى اولئك ينادون من مكان بعيد


اگر قرآن را به زبانى غير از عربى قرار مى داديم مى گفتند، "چرا به آن زبان نازل شد "چه آن به زبان عربى باشد يا غير عربى، بگو، "براى کسانيکه باور دارند، هدايت و شفا است. و کسانى که باور ندارند، نسبت به آن کر و کور خواهند بود، چنانچه گويى از جاى بسيار دورى آنها را خطاب مى کنند.

قيامت /16 تا 19
لا تحرک به لسانک لتعجل به (۱۶) ان علينا جمعه و قرآنه (۱۷) فاذا قرأناه فاتبع قرآنه (۱۸) ثم ان علينا بيانه (۱۹) اما ترجمه آن :

۱۶ –

با شتاب زبان (محمد) به بيان آن مگشاى. ۱۷ - اين ما هستيم که آن را بصورت قرآن جمع آورى خواهيم کرد. ۱۸ - و چون آن را بخوانيم، تو از چنين قرآنى پيروى کن. ۱۹ - سپس اين ما هستيم که آن را شرح خواهيم داد.


در همين آيه آخري فرموده : (ان علينا بيانه) يعني بيان آن برعهده ماست و ديگر بيش از اين چه ميتوان گفت به كساني كه ميگويند حديث براي تفسير قرآن لازم است . قرآن خود مفسر خود است.

دليل 18- آيا محمد از ايه (مشرقين و مغربين) كرويت زمين را ميفهميد؟

مسلما نه و محمد هم مثل بقيه ديگران زمين را مسطح فرض ميكرد و اين البته عيب نيست بلكه اين
جزو مقتضاي زمان است و فهم قرآن هم براي محمد نسبي بود و اين همان معجزه شگفت انگيز قرآن
است . اطاعت از محمد يعني اطاعت از قرآن يعني عمل به آن .

دليل 19 -يک خدا / يک منشاء


خالق مطلق فرمان مى دهد که قرآن، اختصاصاٍ قرآن، بايد تنها منشاء تعليمات دينى باشد.
علاوه بر آن، به ما فرمان داده مى شودکه پذيرفتن هر منشاء ديگرى براى هدايت دينى مساوى اين است که خداى ديگرى در کنار خدا گذاريم و منشا تمام بت پرستيها و بدبختيها هم همين است.

دليل 20- فرقه هاى مذهبي محكوم اند

خداوند در قرآن لعنت بر كساني ميفرستد كه دين را فرقه فرقه كرده اند و بر علمايي كه حرف غير خدا را به خدا نسبت مي دهند
بر اين اساس فرقه هاى مذهبي محكوم اند
[6:159]
ان الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعا لست منهم في شيء انما امرهم الى الله ثم ينبئهم بما كانوا يفعلون

كساني كه خود را به فرقه هاي مختلف تقسيم مي كنند، با تو نيستند. قضاوت آنها با خداست، سپس او آنها را از آنچه كرده بودند، مطلع خواهد كرد.

ولي در حال حاضر مسلمانهاي فعلي به فرقه هاي مختلفي تقسيم شده اند و هر كس هم به فرقه خود افتخار ميكند و به دانسته هاي خود مينازد . و تمام جر و بحث آنها راجع به مسائل تاريخي است و اختلافات تاريخي را سر لوحه مذاهب خود قرار داده اند . درحقيقت اينها دين ندارند بلكه مذهب دارند. آنچيزي كه خدا براي ما فرستاده است دين است نه مذهب.

هر فرقه اي بر فرقه ديگر افتخار ميكند . و اين درحالي است كه خدا يك دين را براي ما فرستاده است نه چند دين.

[,3230:31] منيبين اليه واتقوه واقيموا الصلوة ولا تكونوا من المشركين. من الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعا كل حزب بما لديهم فرحون

تسليم او باشيد، هيبت و حرمت او را ارج نهيد، نمازها (ارتباط با خدا) را به جا آوريد و- هر كاري مي كنيد- هرگز به دام شرك و بت پرستي نيفتيد. (به بت پرستي آلوده نشويد،) مانند كساني كه دين خود را به فرقه هاي مختلف تقسيم مي كنند؛ هر گروهي به آنچه دارد، خوشنود است.

دليل 21 - پيام از پيام آور مهمتر است.

ارزش و احترامي كه ما به پيام آوران ميگذاريم بخاطر پيام آنهاست

سوره توبه :


[9:1]
براءة من الله ورسوله الى الذين عهدتم من المشركين


در اين اتمام حجتي است از جانب خدا و رسولش به مشركاني كه با شما پيمان مي بندند.

سوره توبه برائت است با مشركان . ولي ميبينيم كه خدا ميگويد برائت از طرف خدا و رسولش.
در عين حال ميدانيم كه سوره توبه از طرف خداست ولي در عين حال خدا ميگويد برائت از طرف
خداو رسولش .
نكته اي كه اينجا روشن است اين است كه پيام (برائت)از طرف خداست ولي خدا پيام را به خدا و رسول (هردو)نسبت ميدهد. زيرا كه پيامرسان رسول است و اين به آن معنا نيست كه رسول خود سوره توبه را ساخته است. بلكه چون سوره از طرف رسول به مردم ميرسد پس رسول مسئوليت گفته هاي رسالت خود (تنها ابلاغ قرآن) را بر عهده بايد بگيرد و اين هر گونه شك و شبهه اي را در وظيفه رسول (تنها ابلاغ قرآن ) باقي نميگذارد. و از اين نظر احترام رسول (احترام معقولانه از جنبه رسالت رسول) به معناي احترام به رسالت است.


دليل 22- تعيين درستي و نادرستي حديث كاري بس دشوار است

كه معياري جز تعبيرات شخصي ندارد. بيشتر اين احاديث سينه به سينه دهن بدهن نقل شده و چه بسا امكان دارد به اصطلاح يك كلاغ چهل كلاغ شده باشد.
-
اكثر احاديث تحت تاثير مسائل كلامي (معتزله – اشاعره - شيعه) قرار گرفته اند.
-
اكثر احاديث تحت تاثير مسائل سياسي و حكومتي (بني عباس – علويان – امويان و ...) قرار گرفته اند.
-
اكثر احاديث محدود به علم ارسطويي هستند.

دليل 23- معناي نماز را تغيير داده اند .

چهار شعار ديني(نماز-زكات – روزه – حج ) از ابراهيم به محمد رسيده است و محمد در اين مورد پيرو ابراهيم است.

[16:123] ثم اوحينا اليك ان اتبع ملة ابرهيم حنيفا وما كان من المشركين

سپس ما به تو (محمد) وحي کرديم که از دين ابراهيم* پيروي کن، يکتاپرستي؛ او هرگز مشرک نبود.

[19:59] فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت فسوف يلقون غيا

پس از آنها، او نسل هايي را جايگزين آنان كرد كه نمازها (ارتباط با خدا) را ضايع كردند و از شهوات خود پيروي نمودند. آنها از نتايج آن رنج خواهند برد.

نماز يعني دعاي ارتباطي :

[22:77] يايها الذين ءامنوا اركعوا واسجدوا واعبدوا ربكم وافعلوا الخير لعلكم تفلحون

اي كساني كه ايمان داريد، به ركوع رويد، سجده كنيد، پروردگارتان را بپرستيد و اعمال پرهيزكارانه انجام دهيد، باشد كه موفق شويد.

نماز سيستم مشخص است كه طي(قيام و سجود و ركوع ) انجام ميشود

قرآن تعليم مى دهد که ابراهيم بدون شک بنيان گذار اسلام به روش امروزى است.

به اين ترتيب، ابراهيم براى زندگى روزمره ما مسلمانان چه چيز بر جاى گذاشته است
قرآن تعليم مى دهد که تمام شعائر دين اسلام (دعاى ارتباطى نماز، انفاق واجب زکات، روزه و حج) از طريق ابراهيم نسل به نسل به ما رسيده است.

بنابراين، اسلام در شکل نهايى طبق عرف کنونى، بر دو پايه استوار است:

(۱) قرآن: آنچه که از طريق محمد به ما رسيده و

(۲) مناسک مذهبى: آنچه که از طريق ابراهيم به ما رسيده است.

تمام مناسک مذهبى اسلام قبل از محمد وجود داشته است.

تنها ماموريت محمد تحويل دادن قرآن بود

ابراهيم اولين گيرنده اسم اسلام بود و اولين کسى بود که کلمه "اسلام" را استفاده کرد. (۲:۱۳۱)

درحالى که تنها ماموريت محمد تحويل دادن قرآن بود، تمام مناسک مذهبى از طريق ابراهيم آمد.

و قالوا کونوا هودا أو نصارى تهتدوا قل بل مله ابراهيم حنيفا و ما کان من المشرکين (۱۳۵)

۱۳۵- آنها گفتند، "بايد يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت شويد." بگو، "ما از دين ابراهيم پيروى مى کنيم- يکتا برستى - او هرگز مشرک نبود."(۲:۱۳۵)

ما کان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لکن کان حنيفا مسلما و ما کان من المشرکين (۶۷) ان أولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النب و الذين آمنوا و الله ول المؤمنين (۶۸)

۶۷ - ابراهيم نه يهودى بود، و نه مسيحى ؛ او يکتابرستى تسليم شده بود. او هرگز مشرک نبود. ۶۸ - افرادى بيشتر از همه شايستگى ابراهيم را دارند که پيرو او و اين پيامبر و کسانى که ايمان دارند هستند. خدا مولا و سرور مؤمنان است.(۳:۶۸)

بنابراين، اسلام بر اساس دو چيز است:

(۱) قرآن: از طريق محمد

(۲) مناسک مذهبى: از طريق ابراهيم

دعاى ارتباطى(نمازى) را که مخالفان محمد مى خواندند

تمام جوامع عرب قبل و بعد از زمان محمد پيرو دين ابراهيم بودند. از اين قرار، ابو لهب، ابو جهل و مشرکين قريش نمازهاى پنج گانه را مانند ما انجام مى دادند، با استثناء فاتحه ابراهيمى بجاى فاتحه قرآنى.

و ما کان الله ليعذبهم و أنت فيهم و ما کان الله معذبهم و هم يستغفرون (۳۳)و ما لهم ألا يعذبهم الله و هم يصدون عن المسجد الحرام و ما کانوا أولياءه ان أولياؤه الا المتقون و لکن أکثرهم لا يعلمون (۳۴)و ما کان صلاتهم عند البيت الا مکاء و تصديه فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون (۳۵)

۳۳
- بهر جهت، خدا آنها را تنبيه نمى کند تا زمانيکه تو در ميان آنها هستى ؛ خدا آنها را تنبيه نمى کند تا زمانيکه آنها در طلب آمرزش اند. ۳۴ - آيا آنها مستحق عذاب خدا نيستند که ديگران را از مسجدالحرام باز داشتند، با اينکه متولى آن نيستند متوليان واقعى آن پرهيزکارانند، اما بيشتر آنها نمى دانند. ۳۵ - دعاى ارتباطى (نماز) آنان نزد زيارتگاه (کعبه) تمسخرى بيش نبود و وسيله اى بود که مردم را باز دارند. (جمعيت را بيرون کنند) بنابراين، بجهت کفر خود عذاب رابچشيد.(۸:۳۵)


اوقات نمازهاي پنجگانه و تمام كلماتي كه در نماز بايد گفته شود در قرآن آمده است.

جهت مطالب بيشتر در اين زمينه به سايت www.universalunity.org مراجعه شود.

بعضي ها ميگويند كه تعداد ركعتهاي نماز در قرآن نيامده است و به همين جهت خود را محتاج حديث معرفي ميكنند. و به اين طريق خود را فريب ميدهند و خود را وارد وادي شيطان ميكنند. اما خواست خدا بالاتر از خواست شيطان است و آنها نميدانند كه اتفاقا حتي يك حديث در مورد تعداد ركعتهاي نماز موجود نيست.

جالب اين است كه چيز قابل توجهي در مورد نماز در كتابهاي حديثشان نيامده است. تمام انبارهاي حديثشان را زير و رو كنيد طريقه انجام نماز

را نمي يابيد.اگر هست ذكر كنيد؟

دليل 24- مساجدي که برضد خدا و رسول عمل مي کنند

[9:107] والذين اتخذوا مسجدا ضرارا وكفرا وتفريقا بين المؤمنين وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل وليحلفن ان اردنا الا الحسنى والله يشهد انهم لكذبون

[9:107] كساني هستند كه از مسجد براي بت پرستي سوء استفاده مي كنند، مؤمنان را فرقه فرقه مي كنند و براي مخالفان خدا و رسولش راحتي فراهم مي نمايند. آنها قاطعانه سوگند مي خورند: "نيت ما خير است!" خدا شهادت مي دهد كه آنها دروغگو هستند.

دليل 25- حجاب را منحرف كرده اند

هيچ جاي قرآن دستور به پوشش روسري براي زنان نداده است . پوشش روسري ممكن است فرهنگ جامعه اي باشد ولي چيزي ديني به حساب نميايد چيزهايي كه در قرآن راجع به حجاب آمده است

بلند نگه داشتن لباسها :

[33:59] يايها النبي قل لازوجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما

اي پيامبر، به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان بگو كه لباس هاي خود را بلند كنند. بدين ترتيب، آنها (به عنوان زنان پرهيزکار) شناخته خواهند شد و مورد اهانت قرار نخواهند گرفت. خداست عفوكننده، مهربان ترين.

[24:31] وقل للمؤمنت يغضضن من ابصرهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ءابائهن او ءاباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخونهن او بني اخونهن او بني اخوتهن او نسائهن او ما ملكت ايمنهن او التبعين غير اولي الاربة من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء ولا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا الى الله جميعا ايه المؤمنون لعلكم تفلحون

و به زنان باايمان بگو که نگاه خود را مهار کنند و نجابت خود را حفظ نمايند و هيچ قسمتي از اندام خود را آشكار نكنند، مگر آنچه لازم است. بايد سينه هاي خود را بپوشانند و اصول لباس پوشيدن را در حضور ديگران رعايت كنند، غير از شوهرانشان، پدارانشان، پدرشوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان، پسران برادرشان، پسران خواهرانشان، زنان ديگر و خدمتكاران يا كاركنان مرد كه ديگر تمايل جنسي ندارند، يا بچه هايي كه بالغ نشده اند. و هنگام راه رفتن طوري قدم برندارند تا برخي از اعضاي بدنشان را تكان دهند و نمايان سازند. همه شما به خدا توبه كنيد، اي ايمان آورندگان، باشد كه موفق شويد.*

دليل 26- مسلمانان اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولوالامر منكم را نميفهمند

سوره توبه :

[9:1] براءة من الله ورسوله الى الذين عهدتم من المشركين

در اين اتمام حجتي است از جانب خدا و رسولش به مشركاني كه با شما پيمان مي بندند.

سوره توبه برائت است با مشركان . ولي ميبينيم كه خدا ميگويد برائت از طرف خدا و رسولش.

در عين حال ميدانيم كه سوره توبه از طرف خداست ولي در عين حال خدا ميگويد برائت از طرف

خداو رسولش.

نكته اي كه اينجا روشن است اين است كه پيام (برائت)از طرف خداست ولي خدا پيام را به خدا و رسول (هردو)نسبت ميدهد. زيرا كه پيامرسان رسول است و اين به آن معنا نيست كه رسول خود سوره توبه را ساخته است. بلكه چون سوره از طرف رسول به مردم ميرسد پس رسول مسئوليت گفته هاي رسالت خود (تنها ابلاغ قرآن) را بر عهده بايد بگيرد و اين هر گونه شك و شبهه اي را در وظيفه رسول (تنها ابلاغ قرآن ) باقي نميگذارد. و از اين نظر احترام رسول (احترام معقولانه از جنبه رسالت نه بت پرستي) به معناي احترام به رسالت است.

در حقيقت اطاعت از رسول يعني اطاعت از رسالت (تنها ابلاغ قرآن). در قرآن بعضي جاها خدا ضمير جمع به كار برده است .

هر کجا خداى قادر اول شخص جمع بکار برده است، حتما ً ديگر موجودات مانند فرشتگان هم شرکت داشته اند. براى مثال فرشته جبرييل و محمد پيغمبر در وحى اين کتاب شرکت داشته اند. بنابراين، در ۱۵:۹ حالت جمع بکار برده شده است: "ما اين کتاب را وحى کرديم، و ما از آن محفاظت خواهيم کرد." بصورت جمع بکار رفتن در اينجا نشان دهنده اين است که محمد، پيغمبر خدا و جبرييل، فرشته خدا، در تحويل قرآن شرکت داشته اند.

مثال ديگر دميدن نفس حيات بخش به آدم و عيسى است. آفرينش آدم در بهشت انجام گرفت، و خدا مستقيما ً نفس حيات بخش را به او دميد. بنابراين، هميشه اول شخص مفرد بکار برده شده است: "من از روح خود به آدم دميدم" (۱۵:۲۹، ۳۸:۷۲). در صورتيکه آفرينش عيسى در روى زمين انجام گرفت و جبرييل "کلام" خدا را به مريم انتقال داد. در اشاره به خلفت عيسى، مکررا ً حالت جمع بکار برده شده است (۲۱:۹۱، ۶۶:۱۲).

بنابراين وقتي خدا ميگويد اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولوالامر منكم , منظور اين است كه پيام از طرف خداست و رساندن آن برعهده

رسول است و همچنين اجرا كردن احكام اجتماعي آن (مثل قصاص ) برعهده صاحبان قدرت است.

دليل 27- سازش ساختگي با قرآن:


بعضى از مسلمانان ميخواهند اينچنين سازش کنند که : "اگر حديثى با قرآن موافقت داشته باشد، ما آن را قبول ميکنيم، اما اگر با قرآن مغايرت داشته باشد، آنرا تکذيب خواهيم کرد!" چنين سازشى ثابت ميکند که اين اشخاص به گفته خدا که قرآن "کامل و مفصل است، با تمام جزييات" ايمان ندارند. هنگاميکه از چيزى غير از قرآن راهنمايى بجويند، حتى هر چقدر هم که "صحيح" به نظر برسد، باز به دام شيطان مى افتند

زيرا آنها کلام خدا را رد کرده اند، و خداى ديگرى در کنار خدا قرار داده اند (۱۸:۵۷).

سنجش احاديث با قرآن حربه جديدي است براي در رفتن از زير تفكر روي قرآن.

[63:1] اذا جاءك المنفقون قالوا نشهد انك لرسول الله والله يعلم انك لرسوله والله يشهد ان المنفقين لكذبون

هنگامي كه منافقان نزد تو مي آيند، مي گويند: "ما شهادت مي دهيم كه تو رسول خدا هستي."* خدا مي داند كه تو رسولش هستي و خدا شهادت مي دهد كه منافقان دروغگو هستند.

اكثر احاديث ريشه اي در قرآن ندارند تا كه با قرآن سنجيده شوند.اگر در قرآن هست پس ديگر لازم نيست . و اگر هم در قرآن نيست

پس اضافي است. قرآن براي فهميدن و فكر كردن نازل شده است

[29:69] والذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا وان الله لمع المحسنين

و اما كساني كه در راه ما كوشش مي كنند، ما مطمئنا آنها را به راههاي خودمان هدايت خواهيم كرد. يقينا، خدا با پارسايان است.

دليل 28 – چرا خدا بر آسان بودن قرآن اصرار دارد؟

[54:17] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟

[54:22] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟

[54:32] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟

[54:40] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟

دليل 29 – مسلمانان با پيروي از حديث قوانين راويان احاديث را بر قرآن ترجيح داده اند

به طور مثال :

الف- کشتن کسى که مرتد است مراجعه شود به آيه ۲:۲۵۶

ب- قطع کردن دست دزد براي فهميدن مفهوم بريدن دست در قرآن به آيات ۱۲:۳۱؛ ۵:۳۸ مراجعه شود.

ج- سنگسار کردن زنا کار ۲۴:۲؛ ۴:۲۵

د- کشتن هر کسى که نماز نميخواند

ه- کشتن کسى که براى بار چهارم مشروبات الکلى خورده است ۱۸:۲۹؛۲:۲۵۶

و- ممنوع کردن عبادت براى زنانى که در عادت ماهانه هستند ۲:۲۲۲

ز- او را "حضرت محمد" خواندن ۲:۲۸۵

ح- قبر او را "مسجد مقدس" قرار دادن ۱۵۰-۲:۱۴۹

م- اضافه کردن اسم محمد به اولين ستون اسلام 63:1

ن- ظلم به زنان و مجبور کردن ايشان به پوشيدن روسرى و لباسهاي غير منطقي

س- حرام کردن طلا و ابريشم براى مردان

ع- حرام کردن موسيقى و هنر

و ..........

دليل 30 – بهانه شرح جزئيات احكام :

هر آنچه احكام در قرآن آمده است براي هدايت كافي است و غير از آن لازم نيست. زيرا كتاب خدا كامل است

ولي مسلمانهاي امروزي ميگويند جزئيات احكام نيامده است. و اگر به آنها بگوييد كه همين مقدار احكام كافي است

ميگويند اگر فلان مورد پيش بيايد چه كار كنيم.

بزرگترين سوره قرآن شامل مثلي حيرت انگيز است كه به قول معروف به خال زده است :

خدا به بني اسرائيل دستور ميدهد كه گاوي را ذبح كنيد و گوشت آن را برمرده بزنيد. اما بني اسرائيل با سوالات بيمورد كار

را برخود مشكل ميكند. البته اگر خدا به بني اسرائيل ميگفت يك گاو ذبح كنيد و بخوريد فورا اين كار را ميكردند . و سوال بيمورد

هم نميكردند.

مسلمانان هم كار را برخود مشكل كرده اند . در زماني كه مسئله دين به ميان بيايد همه چيز مشكل ميشود.همه چيز سوال

ميشود. آبي كه شبانه روز از آن ميخورند در موقع وضو گرفتن بايد از مرجع تقليد و يا مجتهد خود اجازه بگيرند.

خيلي راحت از مقدسين خود طلب رفع حاجت ميكنند. اما اگر بگوييد كه فقط خدا را بخوانيد آنوقت مسئله فلسفي ميشود

و مسئله شفاعت را پيش ميكشند. و همه چيز مشكل ميشود. آنوقت ديگر مفهوم استعانت فلسفي ميشود.

آيات 2:67 تا 2:74 را بخوانيد

دليل 31 -- خيلي از آيات قرآن با قل شروع ميشود :

قل يعني بگو . خدا به رسول دستور ميدهد كه بگو . مثل قل هو الله احد و ....

اين نشان ميدهد كه حرفهاي رسول همان حرفهاي قرآن بوده است . ولي مسلمانان امروزي در نماز خود به خدا

دستور ميدهند كه بگويد الله احد و اين نشان از آن دارد كه هنوز معناي پرستش خدا را نميدانند.

دليل 32 -- بعد از آيات خدا به چه حديثي ايمان داريد؟

[45:6] تلك ءايت الله نتلوها عليك بالحق فباي حديث بعد الله وءايته يؤمنون

اينها آيات خداست كه ما به حقيقت بر تو مي خوانيم. به كدام حديث به غير از خدا و آياتش ايمان دارند؟

اما مسلمانان امروزي در جواب ميگويند كه به گفته هاي راويان احاديث ايمان داريم ؟!

حتي ميگويند كه قرآن مشكل است و هفتاد بطن دارد و ما نميفهميم و به اين طريق خود را خلاص كرده اند .

اصول دين مسلمانان را احاديث تشكيل داده است جالب اين است كه حتي در قرآن به اين اصول هم

اشاره اي نشده است ولي چون معتقدند كه پيغمبر آن را گفته است آن را اصول خود قرار داده اند و يك بار

هم از خود نميپرسند كه چرا اينها در قرآن نيامده است ؟

دليل 33- معناي حكمت و تعليم در قرآن


بعضي ها ميگويند حكمت همان سنت محمد است بهتر است كه معناي حكمت را از خود قرآن بخواهيم:


آيه 1: [62:2] هو الذي بعث في الامين رسولا منهم يتلوا عليهم ءايته ويزكيهم ويعلمهم الكتب والحكمة وان كانوا من قبل لفي ضلل مبين ترجمه :
اوست كه براي كساني كه كتاب آسماني نداشتند، رسولي از ميان خودشان فرستاد تا آياتش را براي آنها بخواند، آنها را خالص كند و به آنها كتاب آسماني و حكمت بياموزد. پيش از اين، آنها به كلي گمراه شده بودند.

آيه 2: [2:231] : واذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ولا تمسكوهن ضرارا لتعتدوا ومن يفعل ذلك فقد ظلم نفسه ولا تتخذوا ءايت الله هزوا واذكروا نعمت الله عليكم وما انزل عليكم من الكتب والحكمة يعظكم به واتقوا الله واعلموا ان الله بكل شيء عليم

ترجمه :


اگر زنان را طلاق دهيد، هنگامى كه عده (سه عادت ماهانه) آنها به پايان رسد، بايد به آنها اجازه دهيد در همان خانه دوستانه زندگى كنند، يا بگذاريد دوستانه آنجا را ترك نمايند. براي انتقام جويى، آنها را مجبور نكنيد تا برخلاف ميلشان بمانند. هر كس اين كار را بكند به نفس خويش ستم مى كند. آيات خدا را بيهوده نگيريد. نعمت هاى خدا را بر خود به ياد آوريد و اينكه او برايتان كتاب آسمانى و حكمت فرو فرستاد تا شما را روشن كند. خدا را در نظر داشته باشيد و بدانيد كه خدا بر همه چيز آگاه است.

آيه 3:
[36:1]
ي. س.*
[36:2]
والقرءان الحكيم ترجمه :

يس و قرآن كه سرشار از حكمت است.

تزكيه و تعليم كتاب و حكمت همان قرآن است به دلايل زير :


1- در 2:231 " الكتب والحكمة يعظكم به" ضمير به مفرد است و اين در حالي است كه اين ضمير مفرد اشاره به كتاب و حكمت هردو دارد.
2- پيامبران و رسولان ديگر هم كتاب و حكمت داشته اند
3- در 36:2 گفته است قرآن حكيم . قرآن حكيم يعني قرآن پر از حكمت . و اين يعني حكمت در همان قرآن است .

4-
[4:105]
انا انزلنا اليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما ارك الله ولا تكن للخائنين خصيما

ترجمه : ما کتاب آسماني را، بحق، بر تو نازل کرده ايم، تا ميان مردم به موجب آنچه خدا به تو نشان داده است، حکم کني. تو از خيانتكاران جانبداري نكن.
در ايه بالا محمد رسول خدا بايد بر حسب كتاب خدا بين مردم حكم كند و اين حكمت همان قرآن است.
پس حكمت اصلا به معني سنت و حديث نميتواند باشد همانطور كه ميدانيد تنها سنت ذكر شده در قرآن
همان سنت الله است و از سنت محمد ذكري به ميان نيامده است حكمت همان قرآن حكيم است .
5- بر فرض مثال شما كتابي را ميخوانيد و دوستتان هم ميخواهد بخواند تو به دوستت ميگوييد كه اين كتاب خيلي جالب است و تو هم برويد و اين كتاب و فصل هفتمش را بخوانيد . فصل هفتم داخل كتاب است
و از كتاب جدا نيست ولي تو جهت تاكيد و اهميت فصل هفتم اين حرف را زدي خدا ميگويد كه
كتاب و حكمت . منظور اين نيست كه حكمت از كتاب جداست منظور اين است كه حكمت در اين كتاب
خيلي مهم است و قرآن حكيم را ياد آور ميشود.
6- مثالي ديگر :
[2:238]

حفظوا على الصلوت والصلوة الوسطى وقوموا لله قنتين ترجمه :

مرتب نمازها) ارتباط با خدا) را به جا آوريد، به خصوص نماز ميانى را، و خود را كاملا به خدا اختصاص دهيد.

در ايه بالا خدا بر اهميت نمازها تاكيد ميكند و ميگويد نمازها و نماز مياني را اهميت بدهيد نماز مياني
از نمازها جدا نيست بلكه نماز وسطي جزو نمازهاست ولي خدا جهت اهميت بيشتر آن را جدا ذكر ميكند
به همين ترتيب وقتي خدا ميگويد كتاب و حكمت منظور اين نيست كه حكمت غير از قرآن است بلكه
ميخواهد به حكمت به عنوان بخشي از كتاب اهميت دهد. و اين همان قرآن حكيم است .

اما معناي تعليم :

آيه 1: [62:2] هو الذي بعث في الامين رسولا منهم يتلوا عليهم ءايته ويزكيهم ويعلمهم الكتب والحكمة وان كانوا من قبل لفي ضلل مبين ترجمه :
اوست كه براي كساني كه كتاب آسماني نداشتند، رسولي از ميان خودشان فرستاد تا آياتش را براي آنها بخواند، آنها را خالص كند و به آنها كتاب آسماني و حكمت بياموزد. پيش از اين، آنها به كلي گمراه شده بودند.

تعليم كتاب و حكمت يعني تلاوت و رساندن آيات قرآني (كه شامل حكمت هم هست ) به مردم.

خدا خودش معلم قرآن است زيرا :

[96:1] اقرا باسم ربك الذي خلق

بخوان، به نام پروردگارت كه خلق کرد.*

[96:2] خلق الانسن من علق

او انسان را از رويان آفريد.

[96:3] اقرا وربك الاكرم

بخوان و پروردگارت، بلندمرتبه ترين را.

[96:4] الذي علم بالقلم

او به وسيله قلم مي آموزد.

[96:5] علم الانسن ما لم يعلم

او به انسان چيزي را مي آموزد كه هرگز نمي دانست.

حتي مشركين به پيغمبر محمد ميگفتند كه بشري اورا " تعليم " ميدهد.

[16:103] ولقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذي يلحدون اليه اعجمي وهذا لسان عربي مبين

ما خوب مي دانيم که آنها مي گويند: "بشري به او تعليم مي دهد!" زبان آن مرجعي که آنها به آن اشاره مي کنند، غير عربي است و اين به زبان عربي کامل است.

پس تعليم كتاب و حكمت همان قرآن است .

[18:54] ولقد صرفنا في هذا القرءان للناس من كل مثل وكان الانسن اكثر شىء جدلا

ما هرگونه مثالي در اين قرآن آورده ايم، ولي انسان بيش از هر موجودي اهل مجادله است.

دليل 34 – كتمان حرف خدا و تبيين حرف خدا چه معني ميدهد؟

[3:187] واذ اخذ الله ميثق الذين اوتوا الكتب لتبيننه للناس ولا تكتمونه فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون

خدا از كساني كه كتاب آسماني دريافت كردند، پيمان گرفت كه: "شما بايد آن را به مردم اعلام كنيد و هرگز آن را پنهان نكنيد." اما آنها به آن پشت كردند و آن را ناديده گرفتند و به بهايي ناچيز معامله كردند. چه معامله بدي.

[16:64] وما انزلنا عليك الكتب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه وهدى ورحمة لقوم يؤمنون

ما اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرده ايم تا هرچه را كه در آن اختلاف دارند، برايشان روشن كند و هدايت و رحمتي باشد براي مردمي كه ايمان دارند.

[16:44] بالبينت والزبر وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون

ما به آنها مدركها و كتابهاي آسماني داديم. و اين پيام را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه براي آنها فرستاده شده است به مردم اعلام كني، شايد كه بينديشند.

[16:89] ويوم نبعث في كل امة شهيدا عليهم من انفسهم وجئنا بك شهيدا على هؤلاء ونزلنا عليك الكتب تبينا لكل شيء وهدى ورحمة وبشرى للمسلمين

آن روز خواهد آمد كه از ميان هر جامعه اي شاهدي برمي انگيزيم و تو را به عنوان شاهد اين مردم مي آوريم. ما اين كتاب را بر تو نازل كرده ايم تا همه چيز را توضيح دهد و هدايت و رحمت و مژده اي باشد براي تسليم شدگان.

عبارت (الكتب تبينا لكل شيء) يعني هر چيزي را در كتاب بيان كرده است.

پس بيان كتاب و حكمت توي همان قرآن است و رسول همين را ميرساند.

دليل 35 -- كساني كه به خدا ايمان دارند و قبول دارند كه كتابش كامل است و بدون نقص و جزئيات است طبق قول خدا همه چيز برايشان راحت خواهد بود. 100:62و 16:97

در حالي كه كساني كه به خدا ايمان ندارند و در جستجوي منابعي ديگر در كنار قرآن هستند سختي در اين دنيا و در آخرت خواهند داشت و زندگي مشكلي خواهند داشت و بار خود را سنگين كرده اند و

مطمئنا منحرف خواهند شد.

در پايان:

. انتظار دارم كه كساني در بحث شركت كنند كه به قرآن به عنوان كتاب آسماني ايمان دارند و

از كساني كه خدا و يا قرآن را به عنوان كتاب آسماني قبول ندارند خواهشمندم كه بحث را در يك تاپيك ديگر دنبال كنند