Counters

Saturday, September 26, 2009

آيا حديث پيامبر است؟

آيا پيامبر حديث است؟

آيا معادله زير صحيح است؟

پيامبر = حديث

كلمه خدا يعني الله در قرآن دقيقا به تعداد 2698 بار ذكر شده است اما كلمه محمد 4 بار ذكر شده است. هيچ آيه اي در قرآن نيست كه در آن اشاره اي به خدا نشده باشد و اين نشان ميدهد كه محور همه پيامها خداست.اينكه خدا به سوي خودش دعوت ميكند به اين معنا نيست كه نعوذ بالله به عبادت و پرستش ما نياز دارد. خداي قادر توانا در تك تك آيات قرآن به سوي خودش دعوت مي كند و بزرگي خودش را يادآور ميشود و مدام يادآوري مي كند كه غير از خدا خوانده نشود و غير خدا محور زندگي نباشد. اين مورد نكات جالبي را در بردارد واقعا چرا خدا در قرآن مدام به سمت خويش دعوت ميكند؟ چرا خدا فقط به سمت خوبيها دعوت نمي كند و در كنار آن مدام به سمت خويش دعوت ميكند؟ آيا هدف از خواندن خدا ، جلب توجه به سمت خويش بوده است يا فقط دعوت به نيكيها بوده است ؟ آيا كافي نبود كه خدا فقط به كارهاي نيك امر كند ؟ پس چرا خدا در تك تك آيات قرآن بزرگي خويش را يادآور ميشود؟ توي اينترنت چندي پيش يك سايت ديدم كه از قرآن ايراد گرفته بود. اين سايت ضد قرآني به خيال خويش ميخواست بگويد كه خداي ذكر شده در قرآن مغرور است (نعوذ بالله) و مدام به سمت خويش دعوت مي كند و مدام بزرگي و مقام خويش را يادآور ميشود. اين فرد كه به خيال خويش فكر ميكرد افكار ليبرال دارد در واقع هنوز معناي يكتاپرستي را نفهميده بود البته چنين تفكري براي او زياد سرزنش كننده نبود زيرا او فكر ميكرد كه اصل دين فقط انجام كارهاي خوب و نيك است . در واقع چنين نكته اي در قرآن يك پيام مهم براي ما دارد. پيامي كه خيلي از كج فهميهاي مسلمانان را هم حل ميكند. كمتر آيه اي پيدا ميشود كه در آن خداي مهربان انسانها را به سمت خويش دعوت نكند و بزرگي و مقام خويش را يادآور نشود . خدا در قرآن فقط به كارهاي نيك دعوت نمي كند بلكه به سوي خويش هم دعوت مي كند. اين نشان ميدهد كه محور همه چيز خداست و بدون خدا نميتوان به كارهاي نيك رسيد. يعني نميتوان از يك طرف ادعاي نيكي كرد و از طرف ديگر به جاي خدا از مقدسين طلب كمك كرد. اين بزرگترين راز مهم زندگي است. اين خداست كه در همه مراحل زندگي بايد درنظر گرفته شود. خدا پيام ميفرستد نه به اين خاطر كه پيامرسان محور شود بلكه به اين خاطر كه خدا محورشود. خدا پيام ميفرستد تا يادآور شود كه او بزرگتر از هرچيزي است او پيام نميفرستد تا كه ثابت كند كه پيامبر از همه پيامرسانهاي ديگر شريفتر بوده است. او پيام ميفرستد تا كه بزرگي خويش را يادآور شود او پيام نميفرستد تا كه

بزرگي رسولش را يادآور شود. او پيام ميفرستد تا كه مدام بزرگي خويش را يادآوري كند او پيام نميفرستد تا كه به همه بگويد كه دنيا رابه خاطر مقدسين شما آفريدم. او پيام نميفرستد كه ما شب و روز به جاي خدا يارسول الله يا ياعلي بگوييم. اين آزمايش خداست زيرا ما قبلا گناه بزرگي ازمان سرزد و خدا را براحتي ترك كرديم و فريب شيطان را خورديم . خدا يك آزمايش ديگه برامان گذاشت تا كه يك فرصت ديگر به ما داده باشد. تمام مسلمانان ميدانند كه محمد رسول خداست اما اكثريت آنان نميدانند كه خدا محور دين است نه محمد رسولخدا. به همين خاطر است كه خداي توانا دستور داده است كه تمام شعائر دين ، مناسك و نمازها و زندگي و مرگ بايد براي خدا باشد. اين اصل و اساس دين اسلام است و هيچ پيامبري در طول تاريخ غير از اين را تبليغ نكرده است. اما حالا بياييد كتب حديث را نگاه كنيم. در كتب حديث پيامبر به سمت خويش دعوت ميكند و حتي ميگويد كه تمام دنيا به خاطر او خلق شده است و حتي پيامبر با زبان خويش به پيروانش دستور ميدهد كه بايد نام او را روزي 5 بار در نماز ذكر كنند( معاذ الله) . جالب اين است كه اين موارد براي يك مسلمان به يك چيز عادي و معمولي تبديل شده است. و اگر هم بگوييد كه چرا اينكارو ميكنيد فورا تو را متهم به توهين به پيامبر ميكنند و در نهايت ميگويند كه تو از رسول نميخواهيد پيروي كنيد . خيلي از مسلمانان ظاهرا با قرآن ساخته اند و مثلا ميگويند كه اگر حديثي ضعيف بود ردش مي كنند و فقط احاديث موثق را مي پذيرند. مثلا همين حديث كه گفته است تمام دنيا به خاطر پيامبر خلق شده است مدتها به عنوان يك حديث موثق پذيرفته شده بود زيرا فكر ميكردند كه با قرآن مخالفت ندارد . اما اگر بدانيم كه محوريت دين خداست و در تمام قرآن خداي مهربان به سمت خويش ميخواند و هدف از ارسال رسل هم خواندن و يادآوري خداست ، در اين صورت اين حديث به عنوان مخالف قرآن از آب درخواهد آمد . اما سوالي كه پيش ميايد اين است كه پس تكليف افرادي كه مدتها با اين حديث زندگي كرده اند و در محبت به پيامبر غلو كرده اند چي ميشود؟ پس ميتوان نتيجه گرفت كه يك حديث ممكن است كه يكبار ضعيف باشد و بار ديگر صحيح باشد. ممكن است كه يك حديث صحيح ده سال ديگر كلا دروغ از آب درآيد . يعني حديث كلام دقيقي نيست و نميتوان روي آن تكيه كرد. اين همان نكته اي است كه بايد روي آن فكر كرد .خدا پيامبر ميفرستد تا كه پيامبر در زمان زنده بودن خويش پيام خويش را ابلاغ كند و پيام خويش را به تمامي و كامل اعلام و ابلاغ كند. اما مسلمانان ميگويند كه پيامبر نصف پيامش را ننوشت و آن را بر عهده آيندگان گذاشت. آيا واقعا اين منطقي است؟ پيامبر محمد در طول زندگي خويش حرفهاي ديگري غير از قرآن هم ميزده است. بعدا كه پيامبر محمد فوت كرد يكي مياد ميگه كه پيامبر از سمت چپ وارد دستشويي ميشد يكي ديگه مياد و ميگه پيامبر در فلان سفر گوشت بز نميخورد و بعد يكي ديگه مياد ميگه پيامبر به يك مسافر ايراني در مدينه محبت زيادي ميكرده است. بعد از مدتي آيندگان اينها را به عنوان يك حكم از طرف خدا ميپذيرند در حالي كه پيامبر اونموقع داشته زندگي عادي خودشو ميكرده و هيچوقت نميخواسته است كه اينها را به عنوان پيام خويش ابلاغ كند. پيامبر بايد خودش پيام خودش را بگويد والا همه چيز قاطي پاطي ميشده. اما خدا فكر همه جا را كرده است و قرآن را به عنوان پيام پيامبر محمد مدون حفظ كرده است و اين خواست خداي تواناست كه وحي خويش را به صورت مكتوب ارائه ميكند و آن را بر عهده قال قال نميگذارد. در واقع احاديث (صحيحش) به زور به عنوان پيام پيامبر جا داده شده اند

اگر پيام پيامبر بود حتما توي قرآن ميآمد و اگر هم پيام پيامبر بوده باشد صددرصد در قرآن ذكر شده است. در اين مورد هيچ شكي نداشته باشيد.

ما از پيامبر پيروي ميكنيم به اين خاطر كه پيام خدا را دارد. در واقع پيروي از پيامبر به خاطر خداست. تنها اصل دين محوريت خداست. احاديث محوريت را به رسول ميدهند و همين تمام پيام خدا را از بين ميبرد.