Counters

Saturday, September 26, 2009

پيروي از رسول به چه معناست؟

حافظوا علي الصلوت و الصلوة الوسطي و قوموا لله قنتين

خداي مهربان در آيه بالايي ميفرمايد كه از نمازها و نماز مياني محافظت كنيد. اين در حالي است كه نماز وسطي جزو و زيرمجموعه نمازهاست . اما خداي مهربان آن را جداگانه ذكر ميكند(الصلوت و الصلوة الوسطي). مثل اينه كه دوست شما يك كتاب به شما بده و بگويد كه اين كتاب و فصل هفتمش را مطالعه كنيد. فصل هفتم داخل كتاب است اما او جهت تاكيد و اهميت دادن بيشتر فصل هفتم را جداگانه ذكر ميكند. پس داريم:

نماز وسطي زيرمجموعه نمازها است

فصل هفتم زيرمجموعه كتاب است

زماني كه خدا ميفرمايد از خدا و رسول اطاعت كنيد به اين معنا نيست كه خدا داراي كتاب است و رسول هم داراي يك كتاب جداگانه به اسم حديث و سنت است. بلكه به اين معناست كه پيام رسول زيرمجموعه پيام خداست همانند آيه بالايي كه نماز وسطي زيرمجموعه نمازهاست.

الصلوت و الصلوة الوسطي

اطيعوالله و اطيعوا الرسول

پيام خدا بسيار گسترده تر از پيام رسول است زيرا خدا فقط از طريق رسول انساني پيام نميفرستد. بلكه حوادث و بلاياي طبيعي ، خواب ، تاريخ گذشتگان ، و ... همه از طرف خدا براي ما پيام دارند. اما رسول پيامي را ابلاغ مي كند كه مربوط به زمان خويش و جامعه خويش است.پيام خدا فقط قرآن نيست اما پيامبر محمد پيامش در قرآن است. زماني كه محمد رسولخدا يكتاپرستي را براي ابولهب و ساير مشركين توضيح ميداد ، ممكن است كه پيامبر از استدلالهايي استفاده ميكرده مربوط به زمان خويش و ممكن است كه اين پيام را به جاي يكبار ، هزار بار براي ابولهب تكرار ميكرده است و حتي ممكن است كه به ابولهب چنين گفته باشد:

اي عمو (منظور ابولهب است) تو فاميل مني . چه كسي بهتر از توست براي پذيرفتن پيام خدا ، پس بهتر است كه اولين مسلمان باشي.

خدا از ما نميخواهد كه برويم و خودمان پيامش را از رفتار و سنت ضبط شده پيامبر استخراج كنيم زيرا پيامبر خودش صراحتا و به روشني و وضوح بايد پيامش را بگويد. و در اصل و واقعا تنها در اين صورت حجت بر همه تمام مي شود. تصور كنيد كه پيامبر پيامش را واضح نگويد و عده اي در آينده بيايند و اعلام كنند كه پيامبر فلان روز در فلان مكان اينچنين گفت و به اين طريق هرفردي آن سخن را جوري نقل ميكند و به همين خاطر است كه احاديث ضد و نقيض مثل مور و ملخ فراوان يافت ميشود زيرا خود پيامبر آنها را به عنوان پيام ابلاغ نكرد و به همين خاطر است كه سالم برجاي نمانده است. خداي مهربان بعد از نزول قرآن پيامش را كامل كرد و آن را بر عهده قال قال نگذاشت، اين سنت خداست. پيروي از پيامبر به معناي استخراج پيام از سنت پيامبرنيست. به همين خاطر است كه خداي مهربان هيچوقت در قرآن از كلمه حديث و سنت استفاده نكرده است. اين حكمت خداست ، خداي قادر توانا كلمات را دقيق استفاده ميكند و بيهوده كلمه نميگويد. پيامبر ممكن است كه در يكي از جنگها از يك تاكتيك استفاده كرده باشد اما او اعلام و ابلاغ (توجه كنيد ابلاغ) نكرده است كه تاكتيك اسلام اينه. پس اين پيام پيامبر نيست براي جهانيان. پيام پيامبر محمد همانهايي است كه در قرآن ذكر شده است و پس واقعا بسيار منطقي است كه بگوييم پيامبر محمد پيامش به تمام و كمال در قرآن است. زماني كه خدا ميفرمايد كتاب و حكمت ، به اين معنا نيست كه كتاب منظور قرآن است و حكمت منظور حديث و سنت است. همانطور كه خدا ميفرمايد الصلوت و الصلوة الوسطي ، همانطور هم ميفرمايد كتاب و حكمت. همانطور كه الصلوة الوسطي جزو نمازهاي پنجگانه است ، همانطور هم حكمت جزو كتاب است. يعني حكمت خارج از قرآن نيست بلكه حكمت نكات مهم قرآن است. مگر نمي دانيد كه يكي از اسامي قرآن ، حكيم است. خدا ميفرمايد قرآن حكيم. يعني قرآن پر از حكمت.

پس به هيچ وجه نميتوان منبع مستقل از قرآن براي رسول تعريف كرد . بلكه منبع همان قرآن است. پيام محمد رسول خدا هم نميتواند خارج از قرآن باشد زيرا او خود كتابي غير از قرآن ننوشته است. اينكه ديگران در آينده بيايند و يك كتاب بنويسند و نوشته هاي آن را به پيامبر محمد نسبت دهند ، حيله شيطان است زيرا پيامبر بايد خودش با زبان خودش بگويد كه اين پيام من است . همانطور كه در مورد قرآن اين كار را كرد و قرآن را جمع و جور و نوشته شده تحويل آيندگان داد.

احاديث قرآن را دور ميزنند

آيا تا حالا فردي را ديده اي كه انواع كارهاي بد انجام ميده ، ريا مي كنه ، دروغ ميگه ، به خدا و پيامبر دروغ مي بنده و ... ؟ آيا چنين فردي قابل اعتماد است؟ آيا مي توان براي رفع اختلافات دين به چنين فردي رجوع كرد؟ آيا ميتوان احكام دين را از چنين فردي اخذ كرد؟ فردي كه نصفش دروغ است ، فردي كه نصفش شرك است ، چطوري ميشه به او اعتماد كرد؟ دريغ از يك كم غيرت ، يه كم مردانگي! ممكنه يكي بگه كه ما به او مراجعه مي كنيم اما راست و دروغش را از هم تفكيك مي كنيم!

احاديث قرآن را دور ميزنند. براي مثال عرض ميكنم: در قرآن خدا دستور ميده كه در دعاي خويش غير خدا را نخوانيد. حالا ببينيم حديث در اين مورد چي ميگه. حديث ميگه كه "فلاني از بهماني و او هم از مادربزرگش و او هم از جدش نقل ميكند كه پيامبر يك روز ظهر فرمود هركي در دعاهاي خويش ما را واسطه كند گناهان هفت سال اخيرش بخشيده خواهد شد." همانطور كه ميبينيد با اين حديث نزديك به دو هزار آيه قرآن دور زده ميشه و اصلا به كلي خنثي ميشه. اي دوستان اين موضوع خيلي مهمه ، بايد توجه كرد. احاديث خيلي راحت و مثل آب خوردن قرآن را دور ميزنند. نكته خيلي جالب اين جنايت هولناك اينه كه در كتب حديث نقش اصلي اين دور زدن به پيامبر داده شده است و به اين طريق كسي نميتونه چيزي بگه. اگر هم بگويي غلطه ، فورا در جواب ميگويند كه :

يعني تو پيامبرو قبول نداري!؟

شما داري پيامبرو تكذيب ميكني و بعد ميگويند كه تكذيب پيامبر = تكذيب قرآن = تكذيب دين .

يعني پيامبر فقط قرآن را گفته ، يعني پيامبر هيچ حرف ديگه اي نزده!.

پس چرا خدا دستور داده كه اطيعوالله و اطيعوالرسول

پس چرا خدا دستور به اطاعت از رسول داده؟!! پس چرا ......؟

پس ميتوان از غير خدا هم طلب كمك كرد.

همانطور كه ملاحظه كردي تمام تلاش و كوششان براي اينه كه جمله آخري را بگويند. تمام اين مقدمه چيني ها براي اينه كه اعمال فعليشان را توجيه كنند و الا حديث كيلويي چنده؟ باور كنيد با وجود احاديث سنگ رو سنگ بند نميشه. همانطور كه مسلمانان فعلي دچار تفرقه شده اند و هركدام كيسه حديث خودشان را دارند. آيا نقل چنين حديثي توهين به پيامبر است يا قبول فقط قرآن به عنوان منبع دين؟ چرا قراردادن قرآن به عنوان منبع دين توهين است به پيامبر، مگر پيامبر از ما چي خواسته؟ مگر پيامبر از ما نخواسته كه خدا را پرستش كنيم و غير از او را نخوانيم؟ آيا در حديثي كه پيامبر صراحتا به خواندن غير خدا دعوت ميكنه ، توهين به خدا نيست؟ آيا اين توهين بزرگي نيست؟ چقدر فرقه ها بوسيله همين احاديث گمراه شده اند و همين حالا هم هستند. من با يكي از دوستان يكبار بحثم شد و من طريقه نماز خواندن خودم را بهش گفتم و او هم گفت و بعد من بهش گفتم كه نماز براي ياد خداست و نبايد نام غيرخدا (حتي پيامبر) را در نماز خويش ذكر كنيد. سر همين مساله بحثمون طول كشيد و نهايتا او رفت يك حديث پيدا كرد و تحويل من داد و گفت نگاه كنيد طريقه نمازخواندن در اين حديث ذكر شده است و اگر نام پيامبر در نماز نباشد ، نمازت بطور كلي باطل است. همانطور كه ميبينيد احاديث براحتي قرآن و همه را دور ميزنند. من به اون دوستم گفتم كه خدا خودش گفته "اقم الصلوة لذكري" ، اما آن حديث باعث شد كه كل بحثمون بيفايده بشه و حتي جوري شد كه من را به دشمني به پيامبر متهم كرد و نهايتش به من گفت كه قرآن كامل نيست و فقط كلياتو گفته. اگر اون حديث نبود حرف خدا را براحتي قبول ميكرد. اگر حديث نباشد خيلي راحت ميتوان پيشرفت كرد. دو سه قرن اوليه حديث نبود به همين خاطر در آنزمانها مسلمانان از نظر علمي پيشرفت زيادي كردند و اين خود نشان ميدهد كه حديث باعث بدبختي مسلمانان شده است. خداي توانا وحي را به صورت كتاب نازل ميكند و در زمان زنده بودن رسول وحي نوشته ميشود تا كه بعدا دروغ به او بسته نشود. بنابراين پيامبر محمد پيامش را در كتابي به اسم قرآن نوشت و تحويل داد. اما بعدا عده اي پيدا شدند و گفتند كه پيامبر محمد بيشتر از اين گفته است!! آيا اين خيانت در امانت نيست!! مگر قرآن چشه كه نتونه براي ما كتاب هدايت بشه و حتما بايد يك آغابالاسر به اسم حديث پيدا كنه؟!!مگر پيامبر خودش حديثها رو نوشته؟!! دريغ از يه كم غيرت و يك كم مردانگي ! مگر اين دنيا چقدر ارزش داره !! مگر اين دنيا چقدر ارزش داره كه ما آخرتمونو به خاطر دفاع از عقيده يك عده از خدا بيخبر خراب كنيم؟!!

قرآن به تمامي سخن پيامبر محمد است و بهترين سخني است كه پيامبر محمد ميتوانسته است در طول عمرش زده باشد. هر سخن ديگري كه به او نسبت داده شود ، در جهت توجيه اعمال شرك آميز است و هيچگونه اعتباري نزد خدا ندارد. پيامبر محمد به خاطر همين سخن قرآن بود كه سه سال آواره شد. همين حالا اگر يك مسيحي از شما بپرسد كه پيامبر محمد نظرش راجع به مسيح چيست ؟ چي بهش ميگيد؟ آيا سوره مريم را براش ميگيد يا چند تا حديث كه راويان از پيامبر محمد نقل كرده اند و معلوم نيست راسته يا دروغه!! وحدان خويش را قاضي كنيم و دست از لجبازي برداريم و به سوي خدا برگرديم . تا دير نشده به فكر خويش باشيد. طريقه انجام نماز و ارث از طريق حديث همه اش بهانه است. اين بهانه ها كهنه شده است. خداي يكتا را سپاسگذاريم كه كتاب قرآن را براي ما گذاشته است و ما را تنها در بيابان احاديث دروغين نگذاشته است.

آيا حديث پيامبر است؟

آيا پيامبر حديث است؟

آيا معادله زير صحيح است؟

پيامبر = حديث

كلمه خدا يعني الله در قرآن دقيقا به تعداد 2698 بار ذكر شده است اما كلمه محمد 4 بار ذكر شده است. هيچ آيه اي در قرآن نيست كه در آن اشاره اي به خدا نشده باشد و اين نشان ميدهد كه محور همه پيامها خداست.اينكه خدا به سوي خودش دعوت ميكند به اين معنا نيست كه نعوذ بالله به عبادت و پرستش ما نياز دارد. خداي قادر توانا در تك تك آيات قرآن به سوي خودش دعوت مي كند و بزرگي خودش را يادآور ميشود و مدام يادآوري مي كند كه غير از خدا خوانده نشود و غير خدا محور زندگي نباشد. اين مورد نكات جالبي را در بردارد واقعا چرا خدا در قرآن مدام به سمت خويش دعوت ميكند؟ چرا خدا فقط به سمت خوبيها دعوت نمي كند و در كنار آن مدام به سمت خويش دعوت ميكند؟ آيا هدف از خواندن خدا ، جلب توجه به سمت خويش بوده است يا فقط دعوت به نيكيها بوده است ؟ آيا كافي نبود كه خدا فقط به كارهاي نيك امر كند ؟ پس چرا خدا در تك تك آيات قرآن بزرگي خويش را يادآور ميشود؟ توي اينترنت چندي پيش يك سايت ديدم كه از قرآن ايراد گرفته بود. اين سايت ضد قرآني به خيال خويش ميخواست بگويد كه خداي ذكر شده در قرآن مغرور است (نعوذ بالله) و مدام به سمت خويش دعوت مي كند و مدام بزرگي و مقام خويش را يادآور ميشود. اين فرد كه به خيال خويش فكر ميكرد افكار ليبرال دارد در واقع هنوز معناي يكتاپرستي را نفهميده بود البته چنين تفكري براي او زياد سرزنش كننده نبود زيرا او فكر ميكرد كه اصل دين فقط انجام كارهاي خوب و نيك است . در واقع چنين نكته اي در قرآن يك پيام مهم براي ما دارد. پيامي كه خيلي از كج فهميهاي مسلمانان را هم حل ميكند. كمتر آيه اي پيدا ميشود كه در آن خداي مهربان انسانها را به سمت خويش دعوت نكند و بزرگي و مقام خويش را يادآور نشود . خدا در قرآن فقط به كارهاي نيك دعوت نمي كند بلكه به سوي خويش هم دعوت مي كند. اين نشان ميدهد كه محور همه چيز خداست و بدون خدا نميتوان به كارهاي نيك رسيد. يعني نميتوان از يك طرف ادعاي نيكي كرد و از طرف ديگر به جاي خدا از مقدسين طلب كمك كرد. اين بزرگترين راز مهم زندگي است. اين خداست كه در همه مراحل زندگي بايد درنظر گرفته شود. خدا پيام ميفرستد نه به اين خاطر كه پيامرسان محور شود بلكه به اين خاطر كه خدا محورشود. خدا پيام ميفرستد تا يادآور شود كه او بزرگتر از هرچيزي است او پيام نميفرستد تا كه ثابت كند كه پيامبر از همه پيامرسانهاي ديگر شريفتر بوده است. او پيام ميفرستد تا كه بزرگي خويش را يادآور شود او پيام نميفرستد تا كه

بزرگي رسولش را يادآور شود. او پيام ميفرستد تا كه مدام بزرگي خويش را يادآوري كند او پيام نميفرستد تا كه به همه بگويد كه دنيا رابه خاطر مقدسين شما آفريدم. او پيام نميفرستد كه ما شب و روز به جاي خدا يارسول الله يا ياعلي بگوييم. اين آزمايش خداست زيرا ما قبلا گناه بزرگي ازمان سرزد و خدا را براحتي ترك كرديم و فريب شيطان را خورديم . خدا يك آزمايش ديگه برامان گذاشت تا كه يك فرصت ديگر به ما داده باشد. تمام مسلمانان ميدانند كه محمد رسول خداست اما اكثريت آنان نميدانند كه خدا محور دين است نه محمد رسولخدا. به همين خاطر است كه خداي توانا دستور داده است كه تمام شعائر دين ، مناسك و نمازها و زندگي و مرگ بايد براي خدا باشد. اين اصل و اساس دين اسلام است و هيچ پيامبري در طول تاريخ غير از اين را تبليغ نكرده است. اما حالا بياييد كتب حديث را نگاه كنيم. در كتب حديث پيامبر به سمت خويش دعوت ميكند و حتي ميگويد كه تمام دنيا به خاطر او خلق شده است و حتي پيامبر با زبان خويش به پيروانش دستور ميدهد كه بايد نام او را روزي 5 بار در نماز ذكر كنند( معاذ الله) . جالب اين است كه اين موارد براي يك مسلمان به يك چيز عادي و معمولي تبديل شده است. و اگر هم بگوييد كه چرا اينكارو ميكنيد فورا تو را متهم به توهين به پيامبر ميكنند و در نهايت ميگويند كه تو از رسول نميخواهيد پيروي كنيد . خيلي از مسلمانان ظاهرا با قرآن ساخته اند و مثلا ميگويند كه اگر حديثي ضعيف بود ردش مي كنند و فقط احاديث موثق را مي پذيرند. مثلا همين حديث كه گفته است تمام دنيا به خاطر پيامبر خلق شده است مدتها به عنوان يك حديث موثق پذيرفته شده بود زيرا فكر ميكردند كه با قرآن مخالفت ندارد . اما اگر بدانيم كه محوريت دين خداست و در تمام قرآن خداي مهربان به سمت خويش ميخواند و هدف از ارسال رسل هم خواندن و يادآوري خداست ، در اين صورت اين حديث به عنوان مخالف قرآن از آب درخواهد آمد . اما سوالي كه پيش ميايد اين است كه پس تكليف افرادي كه مدتها با اين حديث زندگي كرده اند و در محبت به پيامبر غلو كرده اند چي ميشود؟ پس ميتوان نتيجه گرفت كه يك حديث ممكن است كه يكبار ضعيف باشد و بار ديگر صحيح باشد. ممكن است كه يك حديث صحيح ده سال ديگر كلا دروغ از آب درآيد . يعني حديث كلام دقيقي نيست و نميتوان روي آن تكيه كرد. اين همان نكته اي است كه بايد روي آن فكر كرد .خدا پيامبر ميفرستد تا كه پيامبر در زمان زنده بودن خويش پيام خويش را ابلاغ كند و پيام خويش را به تمامي و كامل اعلام و ابلاغ كند. اما مسلمانان ميگويند كه پيامبر نصف پيامش را ننوشت و آن را بر عهده آيندگان گذاشت. آيا واقعا اين منطقي است؟ پيامبر محمد در طول زندگي خويش حرفهاي ديگري غير از قرآن هم ميزده است. بعدا كه پيامبر محمد فوت كرد يكي مياد ميگه كه پيامبر از سمت چپ وارد دستشويي ميشد يكي ديگه مياد و ميگه پيامبر در فلان سفر گوشت بز نميخورد و بعد يكي ديگه مياد ميگه پيامبر به يك مسافر ايراني در مدينه محبت زيادي ميكرده است. بعد از مدتي آيندگان اينها را به عنوان يك حكم از طرف خدا ميپذيرند در حالي كه پيامبر اونموقع داشته زندگي عادي خودشو ميكرده و هيچوقت نميخواسته است كه اينها را به عنوان پيام خويش ابلاغ كند. پيامبر بايد خودش پيام خودش را بگويد والا همه چيز قاطي پاطي ميشده. اما خدا فكر همه جا را كرده است و قرآن را به عنوان پيام پيامبر محمد مدون حفظ كرده است و اين خواست خداي تواناست كه وحي خويش را به صورت مكتوب ارائه ميكند و آن را بر عهده قال قال نميگذارد. در واقع احاديث (صحيحش) به زور به عنوان پيام پيامبر جا داده شده اند

اگر پيام پيامبر بود حتما توي قرآن ميآمد و اگر هم پيام پيامبر بوده باشد صددرصد در قرآن ذكر شده است. در اين مورد هيچ شكي نداشته باشيد.

ما از پيامبر پيروي ميكنيم به اين خاطر كه پيام خدا را دارد. در واقع پيروي از پيامبر به خاطر خداست. تنها اصل دين محوريت خداست. احاديث محوريت را به رسول ميدهند و همين تمام پيام خدا را از بين ميبرد.